زوم روی تروریسم
پس از حمله تروریستی ناجوانمردانه به اهواز و به خاک و خون کشیدهشدن بسیاری از هموطنانمان آنچه در شبکههای اجتماعی نمود پیدا کرد، عکسهای دلخراش این حادثه تروریستی بود.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، پس از حمله تروریستی ناجوانمردانه به اهواز و به خاک و خون کشیدهشدن بسیاری از هموطنانمان آنچه در شبکههای اجتماعی نمود پیدا کرد، عکسهای دلخراش این حادثه تروریستی بود.
در میان بغض و اشک و آه مردم، عملکرد عکاسان حاضر در این مراسم و ثبت لحظات دلهرهآور آن برای بسیاری جای تعجب داشت. حتی برخی گفته بودند مگر میشود در چنین شرایطی به کار فکر کرد. برخی پا را فراتر گذاشته و عنوان کرده بودند در جایی که جان انسان در خطر است، انجام اینگونه کارها نوعی دیوانگی است.
اما واقعا عکاسی در شرایط بحرانی دیوانگی است؟
برای درک بهتر این ماجرا تصور کنید خدایی نکرده یکی از عزیزان شما در تصادفی هولناک مجروح شده و در یک خودروی مچالهشده گیر افتاده است و کاری از دست شما ساخته نیست تا هنگامی که نیروهای امدادی و اورژانس به محل برسند.
شغل این افراد اینگونه ایجاب میکند که در کمترین زمان ممکن مجروح را از دل حادثه نجات دهند؛ اما آنها هم مانند ما انسان هستند. تصور کنید اگر آنها نیز مانند انسانهای معمولی دچار اضطراب و ترس شوند،
نیروی امدادی از ترس شعلهورشدن خودرو به کمک مصدوم نشتابد یا نیروی اورژانس هنگام بخیهزدن و دیگر اقدامات درمانی دستش بلرزد و نتواند کارش را درست انجام دهد؛ اگر اینگونه باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
قطعا در چنین شرایطی نجات جان انسانهای دیگر یا انجام وظیفه ممکن نخواهد بود؛ به همین دلیل است که این افراد در دوران آموزشی خود یاد میگیرند که بر ترسها و اضطرابهای معمول خود غلبه کنند.
یک آتشنشان با وجود همه خطرات خود را به دل آتش میزند؛ جایی که تصورش هم برای بسیاری از ما غیرممکن است.
یک پزشک آموخته است که در بحرانیترین شرایط و زمانی که ثانیهها میان مرگ و زندگی بیمار تعیینکننده است، با غلبه بر تمام ترسهایش با تمرکز کامل بیمار را از مرگ نجات دهد یا یک نیروی نظامی آموزش دیده است هنگام نبرد از گلوله و مرگ نترسد و برای دفاع از کشور یا مردمش مرگ را به جان بخرد.
تمامی این افراد و بسیاری دیگر از حرفهها هر روز و هر دقیقه خود را برای شرایط خاص آماده میکنند.
عکاسهای خبری نیز از این قاعده مستثنی نیستند. آنها یاد گرفتهاند در شرایط بحرانی از تنها سلاحی که در دست دارند، استفاده کنند.
سلاح هر عکاسی، دوربین اوست و اگر این دوربینها نبودند، بسیاری از اتفاقات مهم مانند همین ناجوانمردی تروریستها در اهواز خودمان و بسیاری از اتفاقات تلخ و شیرین در سراسر دنیا به جهان مخابره نمیشدند؛
برای نمونه عکسهای بمباران شیمیایی در دوران دفاع مقدس یکی از اسناد مهم جنایات رژیم بعثی علیه مردم بیدفاع ایران است که تا ابد در خاطرات باقی خواهد ماند و باعث خواهد شد این جنایت سیاه هیچگاه از اذهان پاک نشود.
درواقع هنر، تنها اسلحه هنرمندان است که با آن به جنگ بیعدالتیها میروند؛ خواه این هنر صدای خوش باشد و خواه تصویر دیجیتال.
آنچه مهم است اینکه صدای هنر خاموششدنی نیست و میتواند بهسرعت مرزها را درنوردد و خودش را به گوش جهانیان برساند.
همین خاصیت هنر نیز باعث شده است صدای آن تا این حد تأثیرگذار باشد.
در انتها باید گفت آنچه در اهواز اتفاق افتاد، همانند هر رویداد تروریستی دیگری خللی در اراده مردم ایران در راه مبارزه با تروریسم و خشونت ایجاد
نمیکند.
انتشار عکسهای این حادثه ناگوار تنها نشانی از مظلومیت مردمی است که هشت سال دلاورانه در برابر دشمن جنایتکار ایستادند و اکنون نیز با تروریستهای دستپرورده غرب دست و پنجه نرم میکنند.