تحلیل ها » تولیدی » خبر دریافتی
کد خبر : 481187
چهارشنبه - 25 مهر 1397 - 11:14
سرمقاله ایران/

خانواده در تنش

« خانواده در تنش » عنوان ستون “اول دفتر” روزنامه ایران است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

خانواده در تنش

به گزارش پایگاه خبری ربیع، هر حوزه‌ای از جامعه را که می‌نگریم با نوعی از تنش‌های عملی و فکری مواجه است. این تنش‌ها میان ارزش‌هایی است که ساختار رسمی تبلیغ می‌کند با واقعیاتی که در جامعه شاهد آن هستیم. حتی درون آن ارزش‌های رسمی نیز شکاف‌ها و ناسازگاری‌های فراوانی را می‌بینیم. یکی از حوزه‌هایی که بیش از هر جای دیگری شاهد این تضادها و شکاف هستیم، خانواده و موضوع زن است. ساختار رسمی دوست دارد که روابط میان دو جنس حتی‌المقدور کم شود، زنان به خانه‌ها بازگردند، الگوی نان‌آوری و ریاست مرد در خانواده غالب باشد، روابط دو جنس فقط در چارچوب خانواده باشد، الگوی پوشش زنان کامل و حتی چادر باشد، مقررات و قوانین خانواده سنتی جاری و ساری باشد، قوانین و مقرراتی که با ساختار و شرایط خانوادگی امروز سازگاری ندارد.
این خواسته‌ها از دو سو با چالش مواجه شده است؛ یکی از سوی دیگر ارزش‌های رسمی در ساختار سیاسی. برای نمونه توسعه آموزش بویژه آموزش عالی میان زنان، که در تعارض کامل با ارزش‌های سنتی پیش‌گفته است. همچنین برنامه‌های رسمی فرهنگی (مثل سینما و تئاتر و…) و حتی اجتماعی (مثل ورزش قهرمانی) و سیاسی (مثل انتخابات) که نیازمند حضور زنان است و چاره‌ای جز تن دادن به آنها ندارند، ولی تعارض جدی‌تر این ارزش‌ها با ساختار اجتماعی و واقعیت‌های عینی است. توسعه شبکه‌های اجتماعی، بالا رفتن سن ازدواج و وجود بازار کار برای زنان، رسیدن به موقعیت‌های برابر با مردان، کوچک شدن اندازه خانواده، گسترش شهرنشینی و… جملگی موجب شده است که سیاست‌های رسمی درباره زنان و خانواده به جای آنکه سرمه‌ای به چشم این مسأله بکشد، آن را کور کرده است. مقاومت‌های رسمی در برابر تحولات خانواده و حقوق زنان، موجب شده که تغییرات با تأخیر ولی همراه با آثار زیانبار رخ دهد. برای نمونه پرهیزکاری جنسی که همیشه یک الگوی ثابت در ارزش‌های رسمی بود، اکنون در برابر واقعیات مربوط به این امر دچار چنان شکستی شده است که بعید می‌نماید هیچ‌کدام از جوامع مشابه ایران یا همسایگان ما دچار بحرانی تا این حد ژرف باشند. این وضعیت به گونه‌ای است که برخی کارشناسان، از آن به‌عنوان انقلاب جنسی نام می‌برند. اخباری که در این زمینه از وضع جامعه شنیده می‌شود، حتی قابل نقل نیست. این وضعیت محصول تأکید افراطی بر موضوعاتی بود که ضرورتی نداشت و رفتارهای کنونی به نوعی بازتاب آن سیاست‌ها است. هدف ارزشمند رسیدن به پایداری و استحکام خانواده، اکنون به‌روند افزایشی طلاق در جامعه ایران تبدیل شده است، به‌طوری که نسبت طلاق به ازدواج طی چند سال دو برابر شده است و این روند افزایشی کماکان ادامه دارد.
همه اینها کم بود اکنون با مشکل مهریه‌ها مواجه شده‌ایم. مهریه که در گذشته عامل بقا و دوام خانواده بود، اکنون به عامل ناپایداری آن تبدیل شده است. مهریه در ساختار خانواده سنتی کمابیش به‌منزله پولی بود که مرد به ازای سلب آزادی زن می‌پرداخت. زنی که حق انتخاب شغل، تحصیل، خروج از خانه و حق حضانت، حتی طلاق و خیلی از حقوق دیگر را نداشت. طبیعی است که این آزادی‌ها را به ازای مهریه می‌فروخت ولی با مرور زمان و با افزایش تحصیلات زنان و توسعه اقتصادی و اجتماعی، زنان در موقعیتی قرار گرفتند که نمی‌توانستند این آزادی‌ها را با چیز دیگری معاوضه کنند، بنابراین باید در یک ازدواج برابر حقوقی وارد می‌شدند. این اتفاق ابتدا برای زنان طبقات میانی و بالای جامعه رخ داد ولی وزن زنان و خانواده‌های سنتی بیشتر بود. در نتیجه صدای زنان طبقات متوسط و مرفه بالاتر بود و اعتراض کردند. پس از انقلاب حکومت متوجه شد که با الگوهای ازدواج سنتی نمی‌توان مسأله را حل کرد، در اولین گام برخی شروط ضمن عقد را اضافه کردند تا موازنه برقرار شود ولی کم‌کم معلوم شد که این مسأله کارساز نیست. مشکل مهم این بود که زنان خواهان برابری در حقوق بودند، ولی در عین حال مهریه را نیز می‌گرفتند و چون تورم شدید بود، از دریافت و تعیین ریال به سکه رسیدند، چون مهریه بی‌معنا شده بود، حالت فانتزی پیدا کرد. در خانواده سنتی مهریه امری واقعی بود و حتی در زمان ازدواج آن را می‌گرفتند. مثل باغ و خانه و… ولی در ازدواج‌های جدید گفتند مهریه را کی داده کی گرفته، پس ارقامش فانتزی شد و مثلاً ۱۳۶۴ سکه طلا به مناسبت سال تولد عروس خانم! حتی برخی ۱۹۸۵ را ملاک گرفتند و خدا رحم کرد که تاریخ شاهنشاهی حذف شده بود و الا ۲۵۴۴ سکه مهریه تعیین می‌کردند.

تعارضات داخل خانواده بیشتر و بیشتر می‌شد و مهریه عندالمطالبه ابزار دست خانم‌ها شد و به اجرا گذاشتن آن همان و به زندان رفتن مرد همان.اکنون هم که قیمت سکه در مدت کوتاهی ۴ برابر شده است و کسی که فقط ۵۰۰ سکه مهریه گرفته، چیزی حدود ۲ میلیارد باید بپردازد و اگر فقط ماهی یک سکه بخواهد بدهد، تا ۴۰ سال دیگر، ماهانه به قیمت امروز حدود چهار و نیم میلیون تومان باید بپردازد! بقای خانواده را به دست امواج نامرئی اقتصاد و تورم دادن، خطرناک است.خلاصه ماجرا این است که کوشش‌های بیهوده‌ای برای حفظ مناسبات و الگوی سنتی خانواده صورت می‌گیرد؛ کوشش‌هایی که نه تنها نتیجه مثبت ندارد، بلکه نتایج منفی هم دارد و در خانواده‌های جدید که متحول شده است، بقای روابط پیشین جز زیان و تخریب نتیجه دیگری ندارد. باید یک بازنگری کلی به حقوق زنان و خانواده صورت گیرد. این مشکل منحصر به حوزه خانواده نمی‌شود بلکه در بیشتر حوزه‌های اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی هم وجود دارد. تداوم این وضعیت بسیار خطرناک و زیانبار است. آیا امیدی هست که: «مردی از «خویش» برون آید و کاری بکند؟»