پیشخوان » تولیدی » طاهره جمشیدیان
کد خبر : 1019457
سه شنبه - 4 مرداد 1401 - 17:00
معرفی کتبی در خصوص عملیات مرصاد و دلیرمردان حاضر در این عملیات:

برگی از اوراق پایداری وطن

عملیات مرصاد یکی از صحنه‌هایی بود که چهره منافقین به عنوان دشمن ملت ایران عیان شد و به مدد مقاومت مردم با هدایت سرداران دلاور ایران صحنه نبرد، به گونه‌ای رقم خورد که در اوراق تاریخ ایران، روایتی شنیدنی از سرنوشت خائنین به وطن و متحدین با دشمن ثبت شده باشد .

برگی از اوراق پایداری وطن

طاهره جمشیدیان

به گزارش پایگاه خبری ربیع، عملیات مرصاد یکی از صحنه‌هایی بود که چهره منافقین به عنوان دشمن ملت ایران عیان شد و به مدد مقاومت مردم با هدایت سرداران دلاور ایران صحنه نبرد، به گونه‌ای رقم خورد که در اوراق تاریخ ایران، روایتی شنیدنی از سرنوشت خائنین به وطن و متحدین با دشمن ثبت شده باشد و در مقابل، روایتی درخشان از دلیری سردارانی که از این مملکت در سخت‌ترین دوران حفاظت کردند، بر جای بماند، پایگاه خبری ربیع به مناسبت سالروز این عملیات، به معرفی چند کتاب برای مطالعه بیشتر درباره این عملیات پرداخته است که در ادامه آن را مشاهده می‌کنید.

کتاب عملیات مرصاد تحقق وعده الهی نوشته سعید پورداراب است که در سال ۱۳۹۴ وارد بازار نشر شده است. این کتاب در ۲۰ بخش به مواردی چون چگونگی تشکیل سازمان منافقین، سازمان مجاهدین و آمریکا در آستانه عملیات مرصاد، ساختار و اهداف ارتش منافقین در عملیات مرصاد، ورود شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به صحنه عملیات مرصاد و فرار منافقین و تجهیزات منهدم شده و غنائم به دست آمده می‌پردازد. نویسنده این کتاب درباره تألیف این اثرچنین می‌گوید:: من در کتاب “عملیات مرصاد، تحقق وعده الهی” به بیان واقعیت‌ها از زبان شهید صیاد شیرازی پرداختم. با توجه به مطالعات مداومی که در حوزه جنگ دارم، این کتاب را در مدت پنج ماه تألیف کردم اما معتقدم نویسندگان جوان حوزه دفاع مقدس می‌توانند به پیش‌زمینه‌ها و دلایل عملیات “مرصاد” از سوی ایران و عملیات ناکام “فروغ جاویدان” از سوی منافقان بپردازند. در برهه زمانی سال ۶۷ از یک سو منافقین از جنوب و در مهران، میمک و طلائیه، فکه، حملات مختلفی انجام می‌دادند و از سوی دیگر با وجود پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد از سوی ایران، عراق متجاوز حملات متعددی از جمله حملات شیمیایی به مناطقی از غرب ایران داشت.

کتاب بعدی کتاب «هفت» به نویسندگی محسن صادق‌نیا مشتمل‌بر داستانی حقیقی از زندگی شهید سرلشکر مصطفی پژوهنده، فرمانده گردان ۱۸۳ تکاور لشکر ۵۸ ذوالفقار است، که در عملیات مرصاد به شهادت رسید. در این روایت علاوه‌بر نقل رشادت‌ها و جانفشانی‌های رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس، خدمات برجسته شهید پژوهنده همچون فتح ارتفاعات استراتژیک شیاکوه، چرمیان، تپه‌های گچی و… شرکت در عملیات‌های ثامن‌الائمه، مطلع‌الفجر، فتح‌المین، بیت‌المقدس، کربلای ۴ و کربلای ۵ و… مورد مطالعه قرار گرفته است. کتاب با فرازهایی از وصیت‌نامه شهید پژوهنده همراه با تصاویری از دوران زندگی ایشان مستند شده است. این کتاب، داستانی حقیقی است که در نگارش آن ضمن انجام بالغ‌بر هفتاد ساعت مصاحبه با دوستان، دانشجویان، هم‌رزمان، سربازان و خانواده شهید پژوهنده، گروه تحقیقاتی تحت نظارت نویسنده به‌وسیله پرسش‌نامه و تحقیقات میدانی فراوان حاصل آمده است. مصطفی پژوهنده در سال ۱۳۳۷ در خرم‌آباد دیده به جهان گشود.

وی در سال ۱۳۵۶ در امتحانات ورودی دانشکده افسری، شرکت کرد و پس از موفقیت در این امتحانات وارد دانشکده افسری شد. هم‌زمان با آغاز نهضت اسلامی، تحصیلات دانشکده افسری را ترک کرد و به صفوف مردم انقلابی پیوست و پس از پیروزی انقلاب، به دانشکده افسری بازگشت. وی با شروع جنگ تحمیلی به صفوف رزمندگان در جبهه جنوب پیوست. او جنگ را سرلوحه همه امور زندگی خود می‌دانست. بیش از هفتاد ماه از عمر خود را در جبهه و جنگ گذرانید. بارها به او پیشنهاد می‌شد که پشت جبهه برود؛ اما او مخالفت می‌کرد و می‌گفت: «جای من در خط مقدم است» وی از بنیانگذاران لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار و فرمانده گردان ۱۸۳ بود.

این در حالی بود که فرمانده لشکر اعتقاد داشت که پژوهنده می‌تواند به تنهایی یک لشکر را اداره کند. در چند سالی که مسئولیت فرماندهی گردان ۱۸۳ را به عهده داشت، در قلب پرسنل خود جای گرفته بود. بارها گفته بود شب‌ها خواب زیارت خانه خدا را دیده است، وسایلش را جمع کرده و به حج مشرف شده است.

فرمانده‌اش معتقد بود که این تکاور شجاع و با ایمان، به‌تنهایی می‌تواند یک لشکر را هدایت کند و به پیروزی‌های عظیمی دست یابد. در سال ۱۳۶۳ یعنی در ۲۶ سالگی ازدواج کرد و در همان سال از طرف فرمانده نیروی زمینی، جهت انتقال فنون نظامی به دانشجویان دانشکده افسری، مأمور شد. جنگ را سرلوحه همه چیز قرار داده بود و پس از مدتی، فرماندهان را راضی کرد تا دوباره به جبهه برگردد. اما این‌بار جبهه رفتن او مانند همیشه نبود؛ رفتنی بدون بازگشت بود و آغاز سفری بود که بارها در خواب دیده بود. شب سی‌ام تیر ۱۳۶۷ پس‌از نماز شب، به یکی‌از دوستان خود گفت: «این آخرین ساعاتی است که من در میان شما هستم. بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب، دیگر در میان شما نخواهم بود. منطقه را به شما می‌سپارم، مواظب باشید!». این دلاورمرد لرستانی صبح روز سی و یکم تیرماه سال ۱۳۶۷ در عملیات مرصاد و در کرمانشاه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

«در کمین گل سرخ» نیز کتابی ارزشمند در خصوص زندگی‌نامه داستانی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به قلم محسن مؤمنی بوده که بیش از سی بار تجدید چاپ شده است. روایت بخش‌های پیش از انقلاب زندگی سپهبد از کتاب «خاطرات سپهبد شهید صیادشیرازی» و بخش‌های مربوط به کردستان و سال‌هایی از جنگ ازکتاب «ناگفته‌های جنگ» و بخش‌های پایانی جنگ از کتاب «یادداشت‌های ویژه شهید صیادشیرازی» انتخاب شده‌است. روایت نویسنده نیز علاوه بر منابع یاده شده، مبتنی است بر ساعت‌ها گفت‌وگو و تحقیق و استفاده از منابع مکتوب.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

علی آن شب همراه خواهر بزرگش که از دره‌گز آمده بود، به حرم رفت. این‌که در آن شب در آن‌جا چه گذشت و علی چه گفت و چه شنید، تنها خدا می‌داند و بس. اما همان شب در تهران، خیابان دیباجی، همسایگان او چند مورد رفت و آمد مشکوک دیده بودند. پیکانی در آن نیمه شب چند بار طول خیابان را پیموده بود. رفتگر شهرداری را دیده بودند که ناشیانه خیابان را جارو می‌کرده و حرکات و نگاه‌هایش غیر عادی بوده و…. اما در مشهد، علی هنگامی از حرم برگشت که آفتاب صبح جمعه تابیده بود. او سر راهش نان سنگک و پنیر و خامه گرفته بود. مانند همیشه خود بساط صبحانه را پهن کرده و بعد پدر و مادرش را دعوت به صبحانه کرده بود. بعد گویی که عجله داشته باشد، به سراغ بستگانش رفته بود و تا ظهر به خانه اغلب آن‌ها سرکشیده بود. حتی آن‌ها می‌گویند انگار از سرنوشت خود خبر داشته که آن‌ها را نسبت به انجام فرایض دینی و وظایف فردی و اجتماعی‌اشان سفارش می‌کرده است. سرانجام حدود ظهر به سوی تهران پرواز کرد.

طاهره جمشیدیان