اجتماعی » خدیجه توسلی
کد خبر : 448677
چهارشنبه - 4 مهر 1397 - 11:27
خدیجه توسلی

اهمیت فرزند و تأثیر آن بر ثبات خانواده

یکی از صفات و مشخصات جامعه ایرانی، توجه و اهمیت زیاد به فرزند است. این معنی هم در خانواده گذشته و هم در خانواده معاصر دیده می‌شود.

اهمیت فرزند و تأثیر آن بر ثبات خانواده

به گزارش پایگاه خبری ربیع، یکی از صفات و مشخصات جامعه ایرانی، توجه و اهمیت زیاد به فرزند است. این معنی هم در خانواده گذشته و هم در خانواده معاصر دیده می‌شود.
اهمیت فرزند به اندازه‌ای بوده است که بسیاری علت تشکیل خانواده را فرزندآوری می‌دانسته‌اند. داشتن یک فرزند یا خانواده بدون فرزند در فرهنگ ایرانی عموما مورد سؤال بوده است.
بسیاری از مطالعات و تجربه‌های عینی نشان می‌دهند که تولد فرزند، به عنوان بارزترین محصول پیوند زناشویی در تحکیم و تثبیت خانواده نقش ممتازی ایفا می‌کند و در مقابل، ناتوانی از فرزندآوری به‌ویژه در صورت اشتیاق وافر دو همسر و وجود حساسیت‌های محیطی مشوق، در بسیاری موارد فروغ مهر و صفا در روابط زناشویی را ضعیف و پیوندهای مقابل را سست می‌گرداند.
میل فرزندخواهی، بازگشت به میل جاودانگی
بدون شک، تأثیر فرزند بر استحکام خانواده تا حدود زیادی به میل فرزندخواهی ارتباط دارد. شاید میل فرزندخواهی، به میل جاودانگی بازگشت کند.
بقای نسل اشخاص از راه فرزندان یکی از بارزترین مصادیق جاودانگی غیرشخصی است و از این رو، والدین استمرار وجود خویش را از راه فرزندان جست‌وجو می‌کنند و حیات ایشان را دنباله حیات خویش می‌انگارند.
به هر تقدیر، ناکامی در تولید مثل، نوعی ناخرسندی طبیعی بر زوجین تحمیل می‌کند و خانواده را باوجود جاذبه‌های متعدد در معرض بی‌ثباتی قرار می‌دهد.
در طرف مقابل، رضایت درونی زوجین موهبت بزرگی است که از تولد فرزند، به‌ویژه فرزند اول عاید آنان می‌شود.
ویل دورانت در تشریح نقش فرزند در فراهم آوردن رضایت درونی پدر و مادر چنین می‌نویسد: باید گفت که ازدواج به خاطر فرزند داشتن پدید آمده است.
ازدواج فقط برای این نیست که زن و مرد را به هم پیوند دهد، بلکه مقصود دیگر هم دارد و آن اینکه زندگی را با ایجاد پیوند صداقت و مواظبت میان پدر و مادر و فرزند تأمین کند.
ازدواج پیش از داشتن فرزند، قراردادی است برای آماده ساختن آسایش جسمانی متقابل؛ ولی پس از بچه‌دارشدن معنی حقیقی خود را به دست می‌آورد.
فرزند مقام خود را در کل بالاتر می‌برد و مانند آبی است که به پای گیاهی می‌ریزند تا آن را تازه و شکفته گرداند. مرد در این حال که او می‌نگرد عشقش تازه می‌گردد، این دیگر آن زن پیشین نیست، این زنی است که ذخایر و توانایی‌های تازه‌ای به دست آورده است.
این هدیه‌ای است که مرد هرگز نخواهد توانست زنش را برای آن، چنان که شایسته است پاداش دهد. رنج و زحمت کار از آن پس به شیرینی و گوارایی بدل می‌شود و مانند کارکردن زنبورهایی است که به دنبال شهد می‌گردند.
خانه‌ای که تا آن وقت چهار دیواری و تختخوابی بیش نبود، جوانی از سر می‌گیرد و پر از خنده و نشاط می‌شود و مرد برای نخستین بار خود را کامل و تمام حس می‌کند.
فرزند و بقای نسل
در زمینه بقای نسل بد نیست در ابتدا سرمشقی از طبیعت بگیریم و ببینیم منظور از «وصل» در طبیعت چیست؟
نباتات نتیجه اصلی‌شان از «لقاح» فقط به بار آوردن تخم است تا بدان وسیله میوه به وجود آید و نسل میوه برای همیشه باقی بماند. حیوانات نیز نتیجه اصلی‌شان از جفت‌گیری ازدیاد نسل است و مثل اینکه طبیعت آنها را واداشته که در ازدیاد نسل و بقاء نسل بکوشند و آنها نیز این وظیفه طبیعی را به خوبی انجام می‌دهند.
آدمی نیز از قانون طبیعت نمی‌تواند فرار کند و منظور اصلی از ازدواج بقای نسل است.
نسل فقط با باروری حفظ می‌شود و بی‌شک یکی از دلایل ازدواج هر زن و مردی انتظار به دنیا آوردن کودک در طی زندگی مشترک است تا بتوانند از این راه از حفظ و تداوم نسل توسط فرزندانشان اطمینان یابند. آرزوی به جا گذاشتن یادگاری ارزشمند، همواره برای انسان هدفی مهم محسوب می‌شود.
فرزندآوری در ادیان و ملت‌ها
بنابراین فرزندزایی و تولید مثل در نوع انسان همانند سایر حیوانات ذی‌روح و نامی از ارکان هستی به شمار می‌آید و نوع بشر قوام و دوام می‌یابد؛ زیرا پیوسته در حال تولید مثل است.
بسیاری از ادیان توالد و تناسل را وسیله‌ رستگاری و جاودانی شدن حقیقی به شمار آورده‌اند. برای برهمایی، چینی یا یهودی، نداشتن پسر بالاتر از شقاوت و جنایتی نسبت به پروردگار جهان است. در بین ملت‌های یونانی و رومی قدیم داشتن فرزند تکلیفی مقدس نسبت به شهر و وطن محسوب می‌شود و برای طبقه‌ اشراف، غرور، حفظ نام، تداوم نسل و امتیازهای اشرافی عامل اصلی است.
در یک کشور جوان احتیاج به بازوان برای کشت زمین‌های زراعت شده و احتیاج به نفوس برای تشکیل یک ملت جدید، شوق تولید فرزند است.
بنابراین حفظ نسل یکی از مقاصد اساسی اسلام است و ازدواج برای حفظ آن مقرر شده است و امور دیگر مقاصد ثانوی است، به طوری که ترتیب ذکر نعمت فرزند بر نعمت ازدواج، نشان‌دهنده‌ مطلوبیت ازدیاد نسل است.
بنابراین همانطورکه گفته شد از مهم‌ترین مقاصد ازدواج فرزندآوری است؛ زیرا به واسطه همین امر است که اجتماع بشری و تعاون میان انسان‌ها برقرار گشته است.
لذا از جمله اهداف اساسی تشکیل خانواده تداوم بقای نسل است.
شاید انگیزه‌ همه انسان‌ها برای داشتن فرزند به نیرومندی انگیزه‌ ازدواج نباشد.
برای این دسته از زوج‌های جوان، تشکیل خانواده شرط کافی و لازم برای فرزندآوری تلقی نمی‌شود.
با این حال می‌توان عواملی را جست‌وجو کرد که هر کدام انگیزه‌ درخور توجهی برای داشتن فرزند به حساب آیند.
برخی از این عوامل عبارتند از:
۱- رفع یکنواختی زندگی
۲- نیاز به جاودانگی
۳- جاذبه‌های خلقت
۴- تعالی نسل
۵- معنا بخشیدن به زندگی