اشرافی‌گری و فاصله طبقاتی/الناس علی دین ملوکهم

در خصوص تأثیرپذیری مردم از کارگزاران، در روایات معصومان (ع) اشاره شده است: «الناس علی دین ملوکهم»: «الناس بامرائهم اشبه من آبائهم» به قول شاعر که گفت: «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از جای» حالا وقتی انسان رفتارهای نامناسبی مثل اسراف و چشم هم چشمی‌ها و زرق و برق‌ها و امثال آنرا می‌بیند به این روایات بیشتر می‌رسد و می‌بیند که اشرافیگری مسئولان تا چه حد می‌تواند بر جامعه تأثیر گذار باشد.

اشرافی‌گری و فاصله طبقاتی/الناس علی دین ملوکهم

مظفر حاجیان

به گزارش پایگاه خبری ربیع، در خصوص تأثیرپذیری مردم از کارگزاران، در روایات معصومان (ع) اشاره شده است: «الناس علی دین ملوکهم»: «الناس بامرائهم اشبه من آبائهم» به قول شاعر که گفت: «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از جای» حالا وقتی انسان رفتارهای نامناسبی مثل اسراف و چشم هم چشمی‌ها و زرق و برق‌ها و امثال آنرا می‌بیند به این روایات بیشتر می‌رسد و می‌بیند که اشرافیگری مسئولان تا چه حد می‌تواند بر جامعه تأثیر گذار باشد. سبک زندگی مسئولان در همهٔ حکومت‌ها، مخصوصاً در حکومت‌های دینی نقش مهمی در زندگی مردم و میزان اعتماد آنان به حکومت و اعتقادشان نسبت به دین دارد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام همواره سطح زندگی مادی خود را با پایین‌ترین و محروم‌ترین طبقات جامعه برابر می‌کرد و از هرگونه تشریفات و سرمایه‌اندوزی و دنیاگرایی و به‌طور خلاصه اشرافی‌گری پرهیز می‌نمود و البته انتظار داشت همهٔ کارگزاران و دولتمردان حکومت او نیز همین‌گونه باشند. نامهٔ امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، نمونه و مصداقی واقعی از اهتمام علمی و عملی آن حضرت در جایگاه یک حاکم بزرگ اسلامی نسبت به تربیت مدیران و مدیریت بر زمامداران و کارگزاران خویش است. به حضرت امیر علیه‌السلام خبر رسید که عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار منصوب ایشان در بصره به دعوت گروهی از ثروتمندان شهر، در میهمانی آنان شرکت کرده که در آن میهمانی، سفره‌ای رنگین با غذاها و ظرف‎های متنوع بدون حضور فقرا و محرومین گسترده شده است. حضرت دست به قلم برده و بعد از حمد و ثنای خداوند برای او این‎گونه نوشت: «أَمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیهِ أَهْلِ الْبَصْرَهِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَهٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا تُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ

ای پسر حنیف، به من گزارش داده‎اند که مردی از ثروتمندان اهل بصره تو را به سفرۀ رنگین خود دعوت نموده است و تو به سرعت دعوت او را پذیرفته و بر سفرۀ او حاضر شده‎ای؛ در حالی که انواع غذاهای رنگارنگ و ظرف‎ها و کاسه‎های بزرگ پُر از گوشت، یکی پس از دیگری در مقابل تو قرار داده شده است. گمان نمی‎کردم میهمانی گروهی را قبول کنی که تنها ثروتمندان را دعوت کرده و فقرا را از چشم و قلم انداخته باشند.»

حضرت پس از توصیف سفره و شکل و میهمانی و سطح میهمانان، این میهمانی را میهمانی عادی نمی‎داند و از این رو دلسوزانه و هشدارگونه و توبیخ‎آمیز می‎فرماید:

«با توجه به ایمان و تقوایی که در تو سراغ داشتم و از این مهم‎تر باور نمی‎کردم در جایگاه نمایندگی امیرالمؤمنین چنین دعوتی را بپذیری و بر چنین سفره‎ای حاضر شوی که صاحبان آن بی‎توجه به محرومان و فقرا و متوجه اغنیا و ثروتمندان بوده‎اند.»

پُرواضح است که امیرالمؤمنین صرفاً با میهمانی رفتن فرماندار خود و دعوت شدن از طرف ثروتمندان و حتی حضور اغنیا در آن مهمانی مخالف نیست، بلکه دو عیب بزرگ را در این مهمانی به تصویر می‎کشد:

نخست، شکل مهمانی که همراه با اسراف و تجملات و نمایش ثروت و فخرفروشی همراه بوده است و دوم، غیبت فقرا و نیازمندان، که چرا ثروتمندان بر سفره حاضر باشند، اما خبری از مستضعفان و محرومان در میان نباشد.

در واقع حضرت مدل حکومت خود و حاکمان جامعه اسلامی را به عثمان بن حنیف یادآوری می‎کند که حضور دولتمردان مؤمن و حتی مؤمنینی چون عثمان بن حنیف در چنین اجتماعات محل ایراد و اشکال اساسی است و با سیره و اندیشه حکومت علوی سازگاری ندارد.

به این حکایت توجه کنیم: گفته‌اند روزی میثم تمار به عادت هر روز، طشتی از خرما بر سر گذاشته و راهی بازار می‎شود.

در بین راه به امیرالمؤمنین ‎السلام برخورد می‎کند. امیرالمؤمنین پس از احوال‎پرسی به خرما‎ها نگاه می‎کند و می‎بیند خرماها در دو دسته جداگانه در مقابل هم قرار داده شده‎اند. از میثم می‎پرسد: چرا خرماها را از هم جدا کرده‎ای؟

میثم پاسخ می‎دهد: خرمای مرغوب را از نامرغوب جدا نموده‎ام و هر کدام را به قیمتی می‎فروشم. بدیهی است که خرمای مرغوب از نامرغوب گران‎تر است. حضرت با شنیدن این جملات برآشفته فریاد می‎زند: ای وای بر من که یارانی چون میثم تمار دارم.

میثم که از دلدادگان امیرالمؤمنین و نوادر پاکان آن دوران بود، دست و پای خود را می‎بازد و به دامن علی علیه‎السلام می‎افتد که مگر چه کار اشتباهی کرده‎ام؟ حضرت می‎فرماید: چه اشتباهی بزرگ‎تر از این که با چنین کاری شکاف طبقاتی در جامعه مسلمین ایجاد می‎کنی و عملاً طبقۀ فقیر و طبقۀ غنی می‎سازی و جامعه را به فقیر و غنی تقسیم می‎کنی؟

بعد حضرت با دستان مبارک خود خرماها را با هم مخلوط می‎کند و می‎فرماید: حالا به بازار برو و بدان که آن کار (طبقه‎سازی فقیر و غنی) زیبندۀ علی و یاران علی نیست.

دقت در محتوای این حکایت و نیز دقت در ادبیات و پیام به کار رفته در نامه حضرت به عثمان بن حنیف، از یک دغدغۀ مهم دیگری نیز پرده‎برداری می‎کند و جامعۀ اسلامی را به فکر و تدبر وا می‎دارد و آن عبارت است از: پرهیز از ایجاد و شکاف طبقاتی و تولید فاصله فقیر و غنی در جامعه اسلامی؛ خطر بزرگی که علاوه بر پرورش روحیۀ اشرافی‎گری و دنیا طلبی، زمینه‎ساز انحصار قدرت و ثروت در دست طبقه‎ای خاص و محروم ماندن طبقه‎ای دیگر است.

اکنون و در شرایطی که کشور با آن دست و پنجه نرم می‌کند باید تصمیم‌ها کاملاً حساب شده و بر مبنای تقویت اقشار ضعیف باشد تا فاصله طبقاتی زیادی که در چند ساله اخیر بر اثر سوء تدبیر ایجاد گردیده است رفع گردد بدیهی است مدیران هم می‌توانند الگو برای مردم باشند و هم مدیران لایق و شایسته شهر و روستاهای کشور می‌توانند با مدیریت صحیح شرایط را به سمت کاهش فاصله طبقاتی مدیریت کنند. اصل اول این مدیریت سامان بخشی به هزینه‌ها و جلوگیری از اسراف و اشرافگرایی است. اگر شهردار و هر مسئول دیگری تغییر دکوراسیون دفترش را اصل قرار داده باشد یعنی آغاز اشرافیگری و اگر بجای دید و بازدیدهای پر هزینه به امور مردم وارد شد یعنی دوری از اشرافیگری و هزینه‌های بی مورد. در جایگاه رئیس دولت این موضوع حساس‌تر و باید بیشتر مورد توجه باشد، دولتمردان باید ساده زیستی پیشه کنند تا مردم نیز از اسراف پرهیز کنند، بریز و بپاشها باید جمع شود و بیت المال بجا هزینه شود. خوی اشرافیگری باعث فاصله طبقاتی می‌شود که این خطری بزرگ است که باید مورد توجه قرار گیرد.

مظفر حاجیان