کمدی به سبک بساز بفروشی
بساز و بفروشی اگر چه در بازار مسکن و سینما ظاهراً با هم تفاوت دارد اما واقعیت این است که این دو اتفاقاً اشتراکات فراوانی هم باهم دارند. نمونهاش هم همین فیلمهای کمدی این روزهای سینماست که با فرمول بساز و بفروش های مسکن ساخته میشود.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، بساز و بفروشی اگر چه در بازار مسکن و سینما ظاهراً با هم تفاوت دارد اما واقعیت این است که این دو اتفاقاً اشتراکات فراوانی هم باهم دارند. نمونهاش هم همین فیلمهای کمدی این روزهای سینماست که با فرمول بساز و بفروش های مسکن ساخته میشود. یه داستان کم مایه و بی کیفیت و فروختنش به مردم با بیشترین سود ممکن. برای بزک این کالای بی کیفیت هم کافیست یکی دو تا بازیگر چهره با کار اضافه کنید تا با لوکس نشان دادن محصول آنرا به هر قیمتی خواستید به مردم بفروشید. (البته شما بخوانید بندازید!)
یکی از آخرین نمونه همین فیلمهای بساز بفروشی فیلم «آینه بغل» است. «آینه بغل» آخرین ساخته منوچهر هادی با جمعی از بازیگران سینمای تجاری تا کنون موفق شده است بیش از ۷ میلیار تومان بفروشد. اما در ازای این ۷ میلیارد تومان آنچه که به تماشاگر عرضه میکند کالایی بی کیفیت است که کم از مسکنهای بساز و بفروشی ندارد.
آینه بغل
آینه بغل دومین فیلم از منوچهر هادی ست که امسال به نمایش درآمده است به کارگرساده نیازمندیم فیلم قبلی این کارگردان بود که تابستان اکران شد، هادی در آن فیلم به مشکلات جامعهی کارگری پرداخت فیلمی که میتوانست بهتر ساخته شود اما مشخص بود که هادی آن فیلم را با دغدغهی اجتماعی ساخته؛ اما آینه بغل برای هادی من سالوادور نیستمِ دوباره ست یک فیلم صرفاً تجاری که سعی کرده به مسائل اجتماعی فقر و ثروت در بستر یک فیلم کمدی بپردازد اما از سروشکل فیلم مشخص است هادی با همان سبک ساختاری سریال عاشقانه به دنبال فروش و تجارت بوده، فکر کنید که اگر شخص دیگری نقش گلزار را در آینه بغل بازی میکرد چه اتفاقی برای فیلم رخ میداد؟ زمانی که قرارست گلزار در یک فیلم بازی کند اولین نکتهی مهم گیشه است حضور گلزار میتواند در سرنوشت گیشه اثر گذار باشد، حالا یک قصه هم به فیلم اضافه میشود قصه یی که همیشه مرسوم بوده و نمونهاش را بارها دیدهایم اینکه مرتضی نگهبان یک تعمیرگاه ست و برای سالگرد نامزدیاش به دور از چشم صاحب کارش ماشین مازراتی را از تعمیرگاه خارج میکند که چند ساعتی را با نامزدش خوش بگذراند و بر اثر یک حادثه، به ماشین آسیب وارد میشود و حالا مرتضی و مهناز که در آستانهی مراسم عروسی هستند باید به صاحب ماشین خسارت بدهند اما شاهرخ که صاحب مازاراتی ست در ازای خسارت از مرتضی و مهناز توقع دیگری دارد تا خسارت را جبران کنند.
آینه بغل در کنار کمدی بودن میخواهد نشان بدهد که دغدغه اجتماعی هم دارد دغدغهای به نام اختلاف طبقاتی، دغدغهای که میخواهد شعار بدهد که قیمت آینه بغل فلان ماشین لوکس بیشتر از داریی بسیاری از افراد جامعه است اما این دغدغه تنها در حد شعار و حرف باقی میماند. به سخره گرفتن اختلاف طبقاتی یکی از قدیمیترین شیوههای کمدی در تئاتر و سینمای ما بوده و جالب اینکه این به سخره گرفتن نه تنها تا حالا هیچ دردی دوا نکرده بلکه روز به روز هم بر اختلاف طبقاتی افزوده شده است.
سینمای سخیف
آینه بغل را باید ادامهای بر سینمای سخیف این سالها دانست که وابسته به سوپراستارهاست و اگر عنصر سوپر استار را از آن حذف کنیم هیچ حرفی برای گفتن ندارد. اینکه این نوع فیلمها باید در جامعه وجود داشته باشند را همه قبول دارند اما اگر لااقل دوستان سینمایی در وزارت ارشاد سازندگان را ملزم به رعایت حداقلها کنند میتوان شاهد فیلمهای بهتری بود. درست عین ماجرای بساز و بفروش ها که اگر اندکی وجدان را هم در هنگام ساخت و سازهایشان در نظر بگیرند در اثر کوچکترین لرزهای این حجم از ساختمانها بر سر مردم آوار نمیشود اما افسوس که در دو سوی این ماجرا تنها چیزی که حرف اول و آخر را می زند پول است.