پیوندی برای طلاق
در حالی که چندی پیش رئیس سازمان امور اجتماعی کشور از توقف رشد جهشی طلاق طی ۳ تا ۴ سال اخیر و کنترل آمار طلاق در کشور خبر داد، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران ضمن رد این موضوع میگوید: نه تنها هیچ نشانهای دال بر کنترل روند طلاق وجود ندارد، بلکه رشد ۶ درصدی در سال گذشته داشته است.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، در حالی که چندی پیش رئیس سازمان امور اجتماعی کشور از توقف رشد جهشی طلاق طی ۳ تا ۴ سال اخیر و کنترل آمار طلاق در کشور خبر داد، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران ضمن رد این موضوع میگوید: نه تنها هیچ نشانهای دال بر کنترل روند طلاق وجود ندارد، بلکه رشد ۶ درصدی در سال گذشته داشته است.
موسوی چلک همچنین عنوان میکند که آمار ازدواج نسبت به سال ۹۵ حدود ۱۲ درصد کاهش داشته است.
فارغ از اینکه کدام یک از مسئولان آمار درستتری ارائه میدهند با یک نگاه کلی نسبت به جامعه میتوان به این نتیجه رسید که دستکم آمار ازدواج هیچ رشدی نداشته و آمار طلاق نیز نسبت به سالهای پیش نشانی از بهبودی ندارد.
اگر آمار سالهای گذشته را ملاک قرار دهیم کشور ما همچنان با بحرانی به نام طلاق روبهروست؛ اما چرا آمار طلاق تا این حد بالا رفته است.
هر گاه نام طلاق مطرح میشود ناخواسته بسیاری از تقصیرها به گردن مشکلات اقتصادی میافتد، در واقع اگر در کوچه و خیابان هم با مردم صحبت کنید، بسیاری اولین و مهمترین دلیل طلاق را مشکلات اقتصادی
میدانند.
هر چند مشکلات اقتصادی یکی از مهمترین دلایل افزایش آمار طلاق در کشور ماست؛ اما از این حقیقت نباید غافل شد که برای شیوع هر پدیده ناهنجاری فقط یک علت وجود ندارد و مجموعهای از عوامل در کنار هم باعث بروز اینگونه ناهنجاریهای اجتماعی میشود.
درباره طلاق هم همانگونه که مشخص است مشکلات اقتصادی فقط یکی از دلایل و نه، تنها دلیل است.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند که پس از مشکلات اقتصادی نحوه تربیت فرزندان یکی از مهمترین دلایل افزایش طلاق در جامعه ماست.
در حقیقت استقلال در فرزندان ایرانی چه استقلال مالی و چه استقلال اجتماعی بسیار دیرتر از کشورهای دیگر اتفاق میافتد.
این ماجرا باعث میشود جوانان با حس شدیدی از وابستگی در خانوادهها رشد کنند و این عامل سبب میشود آنها آمادگی روحی و روانی لازم برای زندگی مشترک را نداشته باشند.
غلامرضا میناخانی، کارشناس ارشد روانشناسی در این زمینه میگوید: «وقتی شما با یک نفر وارد رابطه میشوید قرار است با فردی که دنیای دیگری دارد و علایق و نیازها و خصوصیات شخصیتی و خلقی متفاوتی از شما دارد و به طور کلی با فردی که با شما متفاوت است، زندگی کنید و سازگار شوید.
بنابراین افسانهها و ضربالمثلهای عامیانه را کنار بگذارید، اینکه من و تو باید ما شویم یا من و تو یک روح هستیم در دو بدن به درد ارتباط عاطفی طولانی مدت نمیخورند، در واقع این عقاید نه تنها مفید نیستند، بلکه میتوانند به رابطه آسیب هم برسانند.
وقتی طرفین رابطه فردیت خود را به نفع رابطه کنار بگذارند نه تنها بهبودی در رابطه ایجاد نمیشود بلکه پس از مدتی نارضایتی از رابطه شروع میشود و اختلافها به شکل شدیدتری دیده میشوند.
برقراری ارتباط عاطفی نیاز دارد که شما در بسیاری از ابعاد زندگیتان از خانواده مستقل شده باشید.
در واقع انرژی روانی شما باید به سمتی برود که کمتر از خانواده نیرو بگیرد. شاید بارها شنیدهاید که انسانها غیر از اینکه بند ناف جسمانی دارند
بند ناف روانی هم دارند. تا مرحلهای از رشد، انسانها نیاز به حمایت روانی خانواده نیز دارند، این همان بند ناف روانی است که ما برای رشد به آن نیازمندیم.
حمایت همه جانبه، ولی درست مثل بند ناف جسمانی؛ از یک جایی به بعد باید بند ناف روانی را هم قطع کرد؛ زیرا برای رشد روانی نیاز به استقلال از خانواده داریم، بهویژه برای برقراری ارتباط عاطفی.»
اما به نظر اکثر کارشناسان دقیقا مشکل از همین جا آغاز میشود.
بند ناف روانی در خانوادههای ایرانی و فرزندانشان بسیار ناگسستنی است. این موضوع البته ریشه در روابط عمیق خانواده در شرق دارد و ما آن را نشانهای از عشق میدانیم؛ اما عشق همیشه هم کارساز نیست و دقیقا یکی از معضلات اساسی آن در همین ماجرای طلاق نمود پیدا میکند.
واقعیت این است که ما فرزندانمان را متکی به خانواده بار میآوریم و این فرزند متکی، توانایی تشکیل و اداره کردن زندگی مشترک را ندارد و تنها پس از مدت کوتاهی در زندگی مشترک به مشکل بر میخورد، مشکلی که در نهایت، طلاق تنها چاره آن است.
اینکه چه راهحلهایی برای این معضل وجود دارد را میتوان در استقلال فردی در دیگر جوامع جست. ما نیاز داریم فرزندان از همان سنین کودکی هم در خانواده و هم در مدرسه مستقل بودن را بیاموزند و خود را برای زندگی اجتماعی بر مبنای احترام به عقاید دیگران آماده
کنند.
اینگونه به نظر میرسد که تا زمان حل نشدن این معضل پیچیده نمیتوان امیدی به کاهش آمار طلاق داشت. رفع این معضل هم، نیازمند مطالعات گسترده و تغییر سبک زندگی خانوادههای ایرانی است که به این راحتیها ممکن نیست.