ناگفتههایی از شخصیت میرزا محمدمهدیخان استرآبادی/نام نیکو، گر بماند زآدمی / به کزو ماند سرای زرنگار (سعدی)
در این نوشتار مختصر سعی بر این است که به برخی از ناگفتههای زندگی استرآبادی اشاره گردد که در هیچ منبعی وجود نداشته؛ گویی سرگذشت استرآبادی پایانی ندارد.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، در این نوشتار مختصر سعی بر این است که به برخی از ناگفتههای زندگی استرآبادی اشاره گردد که در هیچ منبعی وجود نداشته؛ گویی سرگذشت استرآبادی پایانی ندارد.
دکتر حسین علیان و برخی از پیرمردهای بیش از نود ساله عطاآباد که هنوزاز استعدادهای درخشان برخوردار هستند، از جمله حاج سیفاله اسماعیلی که از نیاکان خود اطلاعات دریافت نمودهاند، چنین میگویند: استرآبادی در مأموریت به طرف بغداد بود که با شنیدن خبر مرگ نادر از مأموریت منصرف میشود و با ترک خانواده در استرآباد، مسیر اصفهان را که با آن آشنایی داشته طی میکند و در قریه شاه نظر (نام قدیم عطاآباد) پناه میآورد. میرزا مرکزخان که منصوب نادرشاه بوده از او استقبال میکند. میرزا مرکزخان چون به شخصیت میرزا مهدیخان پی برده بود، دخترش گوهرتاج را درسال ۱۱۷۰ هجری قمری به عقد استرآبادی در میآورد.
وی بانویی عالمه و محدثه بوده که سه فرزند (میرزا محمدحسین، میرزا احمد و میرزا محمود) به دنیا آورد. گوهر خانم در سال ۱۱۹۵ قمری چشم از جهان بسته و دقیقا در کنار مزار میرزا مهدیخان به خاک سپرده شد. وی املاک فراوانی داشته که بخش عمده آن را وقف مسجد میرزا لطفالله عطاآباد نموده است. گفته شده گوهرتاج متن اصلی کتاب ظواهرالطبیعه میرزا مهدیخان که در اواخر عمرش در عطاآباد نوشته را مجددا بازنویسی و کتابت کرده و این نشان میدهد که هم باسواد بوده و هم خط زیبایی داشته است. این کتاب با جلد تیماج (چرم دباغی نشده) بوده است.
از همسراول استرآبادی (بیبی زینب) فقط عطاالله سه سال بعد از آمدن پدرش به این خطه، خود را به شاه نظر رسانید. وی دوره معماری را در اروپا طی کرده بود و در هنر معماری صاحب سبک بوده است. به خاطر فعالیت عمرانی در این محل، شاه نظر یا کوشک، به عطاآباد شهرت یافت و روایتهای دیگری نیز میگوید که این محل عطیهای است از طرف نادرشاه به صدراعظم خود. در هر دو حالت تغییرنام کوشک به عطاآباد به یمن قدم میرزا مهدی خان بوده است. عطاالله بعد از سه سال، محل اقامت پدر را به مقصد استرآباد (گرگان فعلی) و روستای باغ گلین گرگان که زادگاه پدرش نیزبوده ترک میکند که پس از مدت کوتاهی همانجا فوت میکند و کنار امامزاده عبدالله گرگان دفن میگردد. اجداد مادری میرزا مهدی خان ترکمن بودهاند.
از نوادگان مشهور میرزا مهدی خان میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
خانم دکتر هما امامزاده از شهرضا، اولین پزشک زن ایران از سوربن فرانسه که نام و شرح زندگی او در کتاب زنان نامدار ایران آمده است؛ پروفسور حبیبالله هدایت، پدر علم تغذیه ایران و بنیانگذار انجمن دیابت ایران؛ میرزا احمدخان معتضدالدوله، نماینده دوره چهارم کرمانشاه در مجلس شورای ملی؛ آیتالله سید محمد خلیل کبیر نویسنده کتب متعدد فقهی و نگارنده کتاب قحطی فراگیر ایران و آیتالله سید محمد سجادی مرجع تقلید شیعیان.
دکتر عیسی صدیق وزیر فرهنگ و تاج الدین امامزاده مدیرکل بازرسی وزارت فرهنگ که هر دو از نوادگان استرآبادی بودهاند (۱۳۲۰ ش) از آقای سیدمصطفی مجرد شهرضایی پرسیدند: میدانید قبر میرزا مهدیخان کجاست؟ گفت: در روستای عطاآباد است و اهالی روستا همه این را میدانند.
نگرانی قهرمان ما (استرآبادی) از بیکسی محسوس است و کمتر کسی است که او را بشناسد. هر چه از زمان بگذرد فقدان او بیشتر آشکار میشود؛ ضایعهای که بیشک تاکنون جبرانناپذیر بوده است. او انسانی برتر، پرتکاپو، سختکوش، پرثمر و اندیشمند و مردی کاردان، با کفایت و علاقهمند به ترقی و اصلاح جامعه بود. در طی ۱۸ سال که در مصدر خدمات مهم کشوری بود، از هیچ کوششی برای اعتلای ایران فروگذاری نکرد.
توجه به این نکات حائز اهمیت است. اگرشهر دهاقان از نظر جمعیت و بعد مسافت در آن حدی بود که شهرداری ناحیه ۲ به مرکزیت عطاآباد شامل حالش میشد، حال و روز قبر استرآبادی آبرومند و بهتر از این بود که هر کسی بر مزارش فتوایی بدهد. یک روز پارک جنگلی شود و روز دیگر تفریحگاهی برای کودکان. همه درست اما پاداش خدمات استرآبادی را چگونه باید پرداخت؟ این حکیم فرزانه وسعت خاک ایران عزیز را با شمشیر نادرشاه به زمان ساسانیان رسانید. وی نجاتبخش ایران بود چون عمیقا به خاک اجدادیش علاقه داشت، آیا این سزاوار است که بعد از مرگش مکان و نمادی زیبا نداشته باشد؟ به یاد دارم در سال ۱۳۴۷ هنرجوی هنرستان صنعتی شهرضا خدمت معاون هنرستان رسید و گفت: دبیر ورزش نمره ورزش من را ۷ داده است. ملاجعفر فرزانه معاون، خطاب به دبیر ورزش گفت: محصل من راه رفتن هم بلد نبود؟! در زمانیکه میرزامهدی خان، در مدرسه چهارباغ اصفهان به درس و بحث مشغول بود، نادر چوپانی بیابانگرد بیش نبود. توأم شدن استرآبادی با نادرشاه بود که ایران را متحول کرد. میرزا مهدی توانست از زمامداران اروپایی نشانهای دولتی دریافت کند. وی به تصریح تاریخ بیست سال پایان عمر خود را دور از کانون خانواده (استرآباد) در عطاآباد گذراند.
به خاطر هوش سرشار و روحیه مبتکرانه استرآبادی، وجود او برای کشور روزگاری منشأ اثر بود. به اتکاء همین اندیشههای عمیق و همین احساس شدید و همین مهارت در فن کشورداری، ایران به این مرد مدیون است.
کشور عزیزمان ایران نمادهای زیادی دارد، از جمله بنای تخت جمشید، خلیج فارس یا قله دماوند. با این حال یکی از نمادهای بسیار برجسته ایران که در تمام متون گردشگری ردپایی از آنان وجود دارد، مقبرههای شاعران این سرزمین است. بناهایی چون مقبره حافظ و سعدی در شیراز، خیام در نیشابور، آرامگاه فردوسی در طوس و صائب در اصفهان نصف جهان.
این موضوع به این دلیل است که ایران کشور شاعران و ادیبان بوده و در جهان به نام شاعرانش پرآوازه گشته است. این آرامگاهها هم از جهت معماری و زیبایی شناختی بسیار پراهمیتند، هم از نظر تاریخی و هم از نظر ادبی که کمتر از یک قرن گذشته آباد شدهاند. اگر طراحان میدانستند استرآبادی درعطاآباد دهاقان خاک است به یقین ۹۰ سال پیش به سراغ قبر وی میآمدند. مردم باید نسبت به قبر او به دیده احترام بنگرند، نه اینکه وقعی ننهند. فردوسی نجات بخش زبان فارسی بود و استرآبادی نجات بخش خاک ایران، فردوسی حماسه سرای ایرانی بود و استرآبادی ۹ مرتبه در جنگها با نادرهمراه و همرزم بود. نادر تربیت شده صدراعظم خود بود.
میرزا مهدی خان دویست و هفتاد سال است که غریب افتاده. زنده کردن نام استرآبادی یکی از کوششهای مؤثر فرهنگی است.
نام نیک رفتگان ضایع مکن / تا بماند نام نیکت پایدار (سعدی)
استرآبادی هفتاد سال از عمر کمابیش هشتاد و سه سالهاش را در خلوت و جلوت و سفر و حضر و مسجد و مدرسه و در سراء و ضراء و در کودکی و جوانی و کهولت و پیری، در مقام و صدراعظم بودن و سرکشی به استانها وسفیر ایران در روس و عثمانی، با قرآن بسر بردن و با ذهن و زبانی با دقایق و حقایق و حفظ و حمل و درس گذراند.
حکمت الله زمانی