مصطفای انقلاب…
برای همرزمان و رفقای دیروز شهید مصطفی کریمی و برخی جوانان مسجد، یادگاریهای او بر لوح دلوجان نقش بسته و حال برایش یادواره برگزار کردهاند.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، به نقل از فارس از بجنورد ، چند سالی است، مردمان خطه شمال خراسان (خراسانشمالی) را به دلیل همجواری و همزیستی اقوام و مذاهب مختلف با نام گنجینه فرهنگها میشناسند. این خطه سرسبز در شمال شرق کشور سکونتگاه مردمانی است که علیرغم تفاوت در قومیت و گویش سالهای متمادی است که همگرا و همقسم پاسداری از یکی از نقاط مرزی کشور را نیز بر عهدهدارند.
مردمان ترک، ترکمن، کرمانج و تات فراتر از مذهب شیعه و سنی روزی که شیپور جنگ نابرابر صدامیان نواخته شد به نبرد با بعثیها گسیل شدند و به گواه آمار و ارقام در مقایسه با میزان جمعیت، بیشترین شهید را تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.
اما در بین این خیل عظیم کربلاییان زمان، ستارههایی به فراخور بیشتر به چشم میآیند. هرچند هر گلی بوی خاص خودش را دارد. شهدا این آیینه داران انقلاب، این چراغهای هدایت بشر خاکی، این فرزندان روحالله که ریزهخوار سفره سرسلسله شهیدان عالم حسین بن علی (ع) هستند.
اما یادوارههای شهدای رسمی نیکوست. نه برای پاسداشت مقام شهید که مقامی دارند اعلی! مقامی که بسیاری به آن غبطه میخوردند، بلکه برای یادآوری آن حماسه و شور برای بازخوانی آن رزم و بزم عاشقانه برای بازپسگیری رسم نیکوی ایثار و رشادت علیاکبرهای خمینی برای ما.
چه زیبا سید شهیدان اهلقلم، آقا سید مرتضی آوینی خطاب به همرزمان شهیدش میگفت: «ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشستهای، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش»، آری این ما هستیم که نیاز به چنین یادوارههایی داریم.
مسجدالنبی بجنورد بر سینه دیوارهای گلی خود خاطرات زیادی از شهیدان دارد. خاطراتی از حماسههای آنها بر تارک دیوارهای این مسجد کهن نقش بسته. با اینکه اثری ازدست نوشته های شهید مصطفی کریمی بر دیوارهای مسجد نیست اما برای لوح دل جان دوستان و همرزمان نقشی ابدی بسته و حال دوستان و همرزمان مصطفی برای ادای احترام به او در مسجد جمع شدهاند.
گویی منتظر میهمان خاصی هستند. برای من که تازه وارد مسجد شدهام سؤال پیش میآید که جمعیت برای چه به در مسجد چشم دوختهاند؟! نوجوانی که لباس بسیجی بر تن کرده بود گفت: منتظریم که پدر و مادر شهید تشریف بیاورند.
چه تصویری به ناگاه در قاب خاطرم نقش میبندد. فرزندان اولین شهید مدافع حرم استان که خود آن عزیز سفرکرده نیز بر خواسته از این مسجد بود بهرسم ادب همراه مادر در این مراسم حاضر بودند. (شهید فیروز حمیدی زاده در عملیات آزادسازی نُبْل و الزهرا با تیر حرامیان غرق به خون شد)
پدر باصلابت وارد میشود در عمق نگاهش غروری را میبینی! نه از جنس غرور ما! غروری از جنس شادی از برای تربیت چنین فرزندی که به گفته خودش او را تا جان در بدن دارد سربلند و راستقامت نگهداشته!
پدر از وصیت دستهگل شهیدش میگوید. برای انقلاب، سلامتی رهبر و شهدا به زبان ترکمنی دعا میکند.
پس از پایان صحبتها مجالی میشود تا با پدر شهید همصحبت شوم. میگفت: مصطفی (بایرام دُردی) به سال چهلوهفت هجری خورشیدی در روستای باغلق جرگلان متولد شد. در سال ۵۱ به بجنورد مهاجرت کردیم. آرزویم این بود که فرزندانم معلم شوند!
بایرام را در مدرسه رضاامامی (داریوش) ثبتنام کردم. تحصیل را شروع میکند، در نجاری کمک دستم شد. بعد شاگرد اکبر آقای بستنیفروش دورهگرد محله! با برادر بزرگش محمد رشتههای رزمی را در قامت یک کارآموز شروع میکند. چیزی نمیگذرد که جای شاگرد و استاد عوض شد و دیگر حریفش نمیشد. پسازآن به جبههها اعزام شد و بنابر قول همرزمانش با اصابت گلوله به گلویش، همانطور که در آرزو داشت به شهادت نائل آمد.
انتهای پیام/