تولیدی » روزنامه سراسری کیمیای وطن » مظفر حاجیان » یادداشت و سرمقاله
کد خبر : 1073594
یکشنبه - 25 آبان 1404 - 11:48
آلودگی هوا، تساهل مدیریتی و هزینه‌های انسانی یک بحران فراموش‌شده

مرگ خاموش در هوای وطن

آمار تازه معاونت بهداشت وزارت بهداشت، که از بیش از ۵۸ هزار مرگ سالانه در اثر آلودگی هوا خبر می‌دهد، دیگر یک هشدار نیست؛ اعلام وضعیت اضطراری سلامت عمومی است.

مرگ خاموش در هوای وطن

مظفر حاجیان

به گزارش «پایگاه خبری تحلیلی ربیع»؛آمار تازه معاونت بهداشت وزارت بهداشت، که از بیش از ۵۸ هزار مرگ سالانه در اثر آلودگی هوا خبر می‌دهد، دیگر یک هشدار نیست؛ اعلام وضعیت اضطراری سلامت عمومی است. این رقم یعنی هر روز حدود ۱۶۰ ایرانی جان خود را به دلیل تنفس در هوای ناسالم از دست می‌دهند؛ رقمی فراتر از تلفات تصادفات جاده‌ای، و معادل سقوط روزانه چند هواپیمای مسافربری؟! با این حال، واکنش مسئولان و دستگاه‌های مرتبط، همچنان در حد بخشنامه، توصیه و تعطیلی مدارس باقی مانده است؛ گویی این مرگ‌های خاموش، بخشی از روال طبیعی زندگی شده‌اند.

آلودگی هوا دیگر موضوعی صرفاً زیست‌محیطی نیست. ریشه آن در درهم‌تنیدگی اقتصاد، انرژی، حمل‌ونقل، سیاست‌گذاری صنعتی و حتی فرهنگ مصرفی جامعه است. در حالی که سال‌هاست نهادهای مسئول از ضرورت اجرای قانون هوای پاک! سخن می‌گویند، واقعیت میدانی چیز دیگری است، ناوگان حمل‌ونقل عمومی فرسوده، خودروهای شخصی بی‌کیفیت، بنزین و گازوئیل آلوده، صنایع بدون فیلتر و نظارت، و ساخت‌وسازهای بی‌ضابطه در حاشیه شهرها، همه دست‌به‌دست داده‌اند تا نفس شهرها تنگ شود یعنی توسعه محدوده شهرها به قاتل جان ها تبدیل شده است، آیا در آمد توسعه های بیجا به این قیمت می ارزد؟ به نظر می رسد تصمیم گیران بی توجه به سلامت مردم باید مواخذه و محاکمه شوند.

ایران یکی از بالاترین نرخ‌های مرگ‌ومیر ناشی از آلودگی هوا را در منطقه دارد؛ اما برخلاف بسیاری از کشورها، واکنش سیاستی منسجم و مستمر به آن دیده نمی‌شود. هر وزارتخانه مسئول بخشی از کار است، اما هماهنگی میان آن‌ها تقریباً وجود ندارد. نتیجه، تعدد دستگاه‌ها و فقدان پاسخگویی واقعی است؛ همه مسئول‌اند و در عین حال هیچ‌کس پاسخگو نیست.قانون هوای پاک در سال ۱۳۹۶ تصویب شد؛ قانونی نسبتاً جامع که اگر به‌درستی اجرا می‌شد، امروز وضعیت کشور متفاوت بود. اما اجرای آن در هفت سال گذشته یا به تعویق افتاده، یا ناقص و گزینشی اجرا شده است. به‌عنوان نمونه، بخش مربوط به اسقاط خودروهای فرسوده، نصب فیلتر در نیروگاه‌ها و کنترل آلاینده‌های صنعتی، تقریباً روی کاغذ مانده است، راستی چرا کسی در این رابطه مواخذه نمیشود؟ترک فعل از این بدتر؟

بهانه مشترک همه دستگاه‌ها، کمبود بودجه است. اما حقیقت آن است که بسیاری از این اقدامات نه هزینه‌بر، بلکه نیازمند تصمیمات سخت و غیرمحبوب‌اند؛ تصمیماتی که ممکن است منافع گروهی محدود را به خطر اندازد، و همین ملاحظات باعث شده بحران، هر سال سنگین‌تر شود چنانچه اصفهان در شرایط بسیار نا مطلوب قرار گرفته و توجه چندانی نمی شود جز حرف، مصاحبه و همه می گویند باید فلان شود؟ اما چه کسی باید فلان کند؟

آلودگی هوا فقط جان انسان‌ها را نمی‌گیرد، بلکه اقتصاد ملی را نیز می‌بلعد. بر اساس برآوردهای بین‌المللی، خسارت اقتصادی ناشی از مرگ‌ومیر زودرس، کاهش بهره‌وری نیروی کار و هزینه‌های درمانی، به‌طور متوسط معادل ۲ تا ۳ درصد تولید ناخالص داخلی کشورهاست. در ایران، با مرگ ۵۸ هزار نفر در سال، برآورد کارشناسان از زیان مستقیم و غیرمستقیم این بحران بیش از ۴۰۰ هزار میلیارد تومان در سال است؛ رقمی معادل کل بودجه عمرانی کشور!

اما این خسارت در محاسبات رسمی جایی ندارد. نه در بودجه‌های سالانه ردیفی برای آن تعریف شده، نه دستگاهی مأمور ارزیابی اقتصادی آن است. در نتیجه، این مرگ و زیان خاموش در سکوت ادامه دارد.آلودگی هوا، همانند بسیاری از بحران‌های زیست‌محیطی، بی‌عدالتی را بازتولید می‌کند. سهم فرزندان خانواده‌های کم‌درآمد از هوای پاک، کمتر از دیگران است. آنان در مناطق صنعتی، حاشیه بزرگراه‌ها یا بافت‌های قدیمی شهر زندگی می‌کنند؛ جایی که غلظت آلاینده‌ها بیشتر و دسترسی به امکانات بهداشتی کمتر است.

در حالی که بخش مرفه‌تر جامعه شاید بتواند با دستگاه‌های تصفیه هوا، سفرهای فصلی یا سکونت در مناطق کم‌تردد و سرسبز و دارای هوای پاکتر، از شدت آسیب بکاهد، اکثریت مردم ناچارند در هوایی نفس بکشند که قاتل خاموش آنان است. این همان بحران عدالت زیست‌محیطی است که در ادبیات توسعه پایدار جایگاه ویژه‌ای دارد، اما در برنامه‌ریزی‌های داخلی ما هنوز جدی گرفته نمی‌شود.تقریباً هر زمستان، صحنه تکراری آلودگی هوا با همان سناریوی همیشگی تکرار می‌شود، سازمان محیط زیست هشدار می‌دهد، وزارت بهداشت گزارش می‌دهد، ستاد بحران استانداری مدارس را تعطیل می‌کنند، و رسانه‌ها چند روزی به مسئله می‌پردازند؛ سپس با تغییر شرایط جوی، پرونده بسته می‌شود.

این رفتار واکنشی و موقتی، نشانه غیبت تفکر راهبردی در مدیریت شهری و زیست‌محیطی کشور است. در هیچ حوزه‌ای بدون برنامه پایدار و الزام اجرایی نمی‌توان بهبود ایجاد کرد. تا زمانی که دستگاه‌ها پاسخگو نباشند و شاخص سلامت هوا در ارزیابی عملکرد مدیران وزن واقعی پیدا نکند، وضع همین خواهد بود. اما چه باید کرد؟ راه‌حل‌های اصلی سال‌هاست شناخته‌شده‌اند، نوسازی ناوگان حمل‌ونقل عمومی و خودروهای شخصی فرسوده با سیاست‌های تشویقی واقعی؛ارتقای کیفیت سوخت و سوخت‌رسانی بر پایه استاندارد یورو۵ و بالاتر؛پایش و جریمه واقعی صنایع آلاینده بدون استثناء و تبعیض؛استفاده از انرژی‌های پاک در تولید برق و گرمایش شهری؛ شفاف‌سازی عمومی درباره سهم هر دستگاه در آلودگی و گزارش عملکرد سالانه.اما تحقق این برنامه‌ها نیازمند چیزی فراتر از مصوبه و شعار است؛ نیازمند اراده سیاسی و شجاعت مدیریتی است. هوای پاک هزینه دارد، با حرف و تعارف و مصاحبه وغیره کار بجایی نمی رسد در عین حال باید دانست و متوجه بود که بی‌هوایی هزینه‌ای به‌مراتب سنگین‌تر دارد.

امروز آلودگی هوا نه فقط مسئله سلامت، بلکه مسئله امنیت ملی است. نسلی که از کودکی در هوای آلوده رشد می‌کند، با افت توان شناختی، ضعف ایمنی و بیماری‌های مزمن روبه‌رو خواهد شد؛ این یعنی کاهش بهره‌وری آینده کشور.پرهیز از تصمیم‌های سخت، بزرگ‌ترین ملاحظه‌ای است که جان هزاران انسان را هر سال قربانی می‌کند. ۵۸ هزار مرگ در سال، آماری نیست که بتوان آن را در گزارش‌ها دفن کرد. این عدد، آیینه‌ای از بی‌تفاوتی ساختاری و غفلت مدیریتی است.اگر امروز تصمیم نگیریم، فردا دیگر هوایی برای نفس کشیدن نخواهد ماند. هوای پاک، نه لطف دولت‌ها، که حق طبیعی ملت است؛ و هیچ حقی، با تساهل و ملاحظه، زنده نمی‌ماند.

مظفر حاجیان