به گزارش پایگاه خبری ربیع، یکی از علل و ابزارهای طغیان و سرکشی برخی انسانها احساس بی نیازی مادی است کسانی که از رفاه بالا برخوردار می شوند و بدون زحمت و از راههای مختلفی مثل رانت و رشوه و غیرمتعارف به مآل و منال می رسند و در نعمتهای مختلف غرق می شوند و به زندگی اشرافی روی می آورند و تکبر و خودخواهی و خودبرتربینی پیدا می کنند. چنانچه خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: «کلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنا [علق/۶-۷]. انسان راه طغیان را در پیش گرفت، وقتیکه بینیاز شد. بعضی از آفات رفاهزدگی و اشرافی گری ازاینقرار است: پیروی از هوای نفس، خودخواهی، غرور و تکبر، خودبرتربینی، و در آیه ای دیگر در سوره غافر/۵۶ می فرماید: بیتردید آنان که درآیات خدا بیآنکه دلیلی برای آنان آمده باشد، مجادله و ستیزه میکنند و در سینههایشان جز کبر و بزرگنمایی نیست به آن [بزرگی و عزت و سلطنتی که در آرزویش هستند] نمیرسند؛ پس به خدا پناه ببر؛ زیرا او شنوا و بیناست». و در نهایت می فرماید اینگونه افراد استکبار می ورزند: مستکبران گفتند: ما قطعاَ به آنچه شما ایمان آورده اید کافریم.» لذا استکبار میوه اشرافیگری است. حالا می بینیم فردی پولدار که معلوم نیست با چه شرایطی اینهمه پول به جیب زده است؟ و در مشارکت با نهادهایی به اوج مآل و منال رسیده است خط و نشان می کشد و گردن فرازی می کند؟ با ما کار نداشته باشید فلان می کنیم! واقعا با شما کار نداشته باشند تا با مثلا تغییر کاربری زمینها فلان کنید؟ مشارکت های آنچنانی داشته باشید تا فلان کنید و فلان! خود خواهی و غرور و تکبر! بعد هم مسئولان بی تجربهای زمینه را فراهم کنند تا من بتوانم مآل روی مآل بگذارم؟ مگر مولای ما نفرمودند هر کاخی دیدید نشان از کوخ نشین شدن بسیاری خواهد بود؟ هزار هزار میلیاردیها چگونه به این سرمایهها رسیده اند؟ جز خطاهای برخی مدیران بی تجربه و البته بعضا …!؟
اینها به دیوار نادانان بالا می روند و خودشان را زنگ می پندارند بعد هم می گویند کجا را تحویل ما بدهید تا چنان و چنین کنیم؟ ازنظر تاریخی و تجربی هم بیشترین مخالفتها با پیامبران الهی و انبیاء راستین خدا و حتی ائمه (علیهالسلام) مرفهان بی درد بودند تردیدی نیست، افرادی که بینیاز، رفاهزده، و روحیه اشرافی گری دارند خودخواه، و متکبر میشوند.
تردیدی نیست که توزیع نامتعادل سرمایهها و اجازه انباشت ثروت به دست عدهای خاص، برای هر کشوری پیامدهای سوئی دارد که اگر این انباشت مآل در سطحی بالا باشد، صاحبان آن به عناصر اثرگذار در جامعه تبدیلشده و حتی میتوانند با توانایی و قدرتی که دارند اقشار کمدرآمد جامعه را زیر نفوذ و سلطه خود درآورند و به نوعی برده داری کنند؟ و حتی میتوانند بر روی فکر آنان تأثیرگذار باشند. این اثرگذاری که با افزایش میزان آن ارتقا خواهد یافت، برای کشوری مثل ایران که اهداف انسانی و اسلامی دارد تحملناپذیر خواهد بود. بهعبارت دیگر این روح اشرافی گری و رفاهزدگی و انباشت ثروت در میان گروهی خاص مخالف باروح اسلام و عدالتخواهی آن خواهد بود.
اشراف، مالاندوزان، مسرفان و ثروتمندان، در جامعههای اشرافی در دستگاههای قانونگذاری، قضایی، واداری نفوذ میکنند و مراکز حساس کشور را مستولی میشوند و به بالای هرم اجتماعی صعود میکنند. خلاصه کلام آنان با سلطه خود میتوانند بر سرنوشت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و… تأثیرگذار باشند و باقدرت و ثروت و نفراتی که درجاهای مختلف دارند میتوانند در همهجا و همهکس نفوذ داشته باشند و همهچیز را به نفع خود تمام کنند.
علی علیه السلام پس از به قدرت رسیدن مبارزه سختی را با این پدیده شوم آغاز کردند. حضرت میفرمایند: «تهیدستی گرسنه نماند جز با منع ثروتمند و خداوند والامقام گرسنگی فقیران را از ثروتمندان بازخواست خواهد کرد.
لذا بهمحض اینکه حضرت به حکومت رسیدند اولین کاری که کردند مبارزه با این پدیده شوم، یعنی اشرافی گری و انباشت ثروتها بود و از طرف دیگر سعی در رسیدگی به فقرا و ضعفای جامعه بود.
اساس سیاست حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مبارزه با اشرافی گری، مآل اندوزی و توجه ویژه به انسانهای کم برخوردار و ضعیف جامعه بوده است. از روایاتی که در این زمینه بیان شد بهخوبی به دست میآید که اگر مسئولین کشور اسلامی میخواهند راه علوی را در پیش بگیرند راهی ندارند جز اینکه نگاهی همانند حضرت داشته باشند. سیره حضرت را در پیشگرفته با تمام وجود از اشرافی گری و مآل اندوزی عده ای خاص پرهیز کنند و تمام توجه و فکر و ذکر خود را معطوف به طبقه زیرین جامعه داشته باشند تا هم مردم و پابرهنگان جامعه از آنها راضی و خشنود باشند و هم از آفات اشرافیگری که طغیان و خودبرتربینی است به دور باشند و هم خداوند عالم از آنها خشنود باشند که اگر چنین شود خوشبخت دارین خواهند بود.
ثروت اندوزی و اشرافیگری آفت انقلاب است و مسئولان همواره در خطر مبتلا شدن به این ارتجاع قرار دارند. راهحل فائق آمدن بر آن هم یک چیز است: بازگشت به روحیهٔ مسئولان دههٔ ۶۰. مسئولانی که بدون توجه به زخارف دنیا، همهٔ هم و غم خود را معطوف به کار انقلاب و گره گشودن از مشکلات مردم میکردند و هرگز با اشراف و مآل اندوزان نمی نشستند!. برای همین هم بود، که رهبر انقلاب (در یکی از دیدارهای مسئولان) به این نکته اشاره کرده و فرمودند: «خیلی از شماها از اوایل انقلاب در میدان فعالیتهای انقلابی بودهاید، یعنی دههٔ ۶۰ را به خوبی درک کردهاید. [آیا] یادتان هست احساسات خودتان در آن دهه را؟ یادتان هست رفتار خودتان در آن دهه را؟ یادتان هست بیاعتنایی به مآل را که در آن دهه داشتید؟ اهتمام به خدمت را که در آن دهه داشتید؟ یادمان میرود؛ این اشکال کار است.»(۲۰/۱/۱۳۹۷) ثروتمندان به هر وسیله ممکن خود را به مسئولان نزدیک می کنند و کار خودشان را می کنند، مسئولان مراقب نفوذ بیجای ثروت اندوزان حراف باشند؟