تحلیل ها » تولیدی » خبر دریافتی
کد خبر : 412070
دوشنبه - 12 شهریور 1397 - 07:50
سرمقاله آفرینش/

عزم مدیریت بحران از کجا شکل می گیرد؟!

« عزم مدیریت بحران از کجا شکل می گیرد؟! » عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

عزم مدیریت بحران از کجا شکل می گیرد؟!

به گزارش پایگاه خبری ربیع، این روزها مردم وضعیت خوبی را تجربه نمی کنند و بدتر اینکه نگاهشان به آینده نگران تر و نا امیدانه تر از امروز است. سیاه نمایی درکار نیست، اخبار رسمی بیانگر وخامت اوضاعی است که درآن پوشک بچه به کالایی کمیاب مبدل شده است! و کارخانه ها یکی پس از دیگری اعلام توقف تولید می کنند. تنها تولیدکنندگانی که این روزها بازارشان داغ است، خودروسازان می باشند که با هرنوع محصول خود، هرچقدر که دلشان بخواهد از مردم پول می گیرند.

گفتن از بازار ارز و سکه هم تکرار مکررات است، شنیدن رسیدن قیمت دلار به ۱۲هزارتومان و سکه چهارمیلیون و ۵۰۰ هزاری برای مردم تعجب آور نیست. چرا که دیگر فرقی نمی کند قیمت آن ۱۰هزارتومان باشد یا ۱۲ هزارتومان. چون کارگر و کارمندی که حقوق یک میلیون و۵۰۰ هزارتومانی می گیرد، دیگر توانی برای تحمل این نرخ ها ندارد و پس هزینه ها بر نمی آید، حال قیمت دلار هرچقدر میخواهد بالا برود…!

اما روی سخنمان به مسئولانی است که در هر سه قوه تشکیل جلسات فوق العاده اقتصادی می دهند. این چطور مدیریت بحرانی است که درآن وضعیت جامعه هر روز نسبت به روز قبل بد تر می شود و شرایط وخیم تر می گردد. چرا تغییر و تحولات در مدیریت اقتصادی جواب نمی دهد و اوضاع کشور ثبات نمی یابد.

مدام به مردم می گوییم که مشکلی نیست و همه چیز تحت کنترل است، برای بی اثر دانستن تحریم ها مشکلات را به مدیریت داخلی ارجاع می دهیم. اما گویا چشم بر واقعیت ها و شرایط غیرقابل کنترل جامعه بسته و سقوط اقتصاد داخلی را مشاهده نمی کنیم.

این چطور مدیریتی است که رئیس بانک مرکزی اعلام می کند« هیچ اراده ای نمی بینم که بخواهد رشد نقدینگی را کُند کند یا فکری برای جمع آوری آن داشته باشد؛ تا زمانی که این وضعیت ادامه دارد، شرایط در بازار ارز و سایر دارایی های قابل وصول برای حفظ ارزش پول توسط افراد ادامه خواهد داشت!.» .

این کلام ِ متولی بزرگترین نهاد کنترل مالی کشور، بیانگر بسیاری از موضوعاتی است که در پشت جریان های بازار ارز و سکه و گرانی های اخیر پنهان شده است. به نظر نمی رسد این صحبت ها برای شانه خالی کردن از زیربار مسئولیت باشد، بلکه بیشتر به نظر می رسد نوعی اعتراض به اقدامات خارج از سیکل مدیریت اقتصادی است. اما نکته اصلی اینجاست که اقدامات غیرکارشناسی یا بعضاً کارشکنانه به عینه تیشه بر ریشه معیشت اقشاری می زند که جز داشتن یک زندگی ساده و بهره مندی از حداقل ها چیزخاصی از حکومت نمی خواهند.این بی انصافی است درچنین شرایط سخت و طاقت فرسا، مردمی را که نه توان دلالی ارز دارند و نه توان بازکردن ال سی برای دریافت ارزدولتی و بهره مندی از مزایای سفارش شده، را به حال خود واگذاریم و همچنان درگیر جلسات و کارگروه های اقتصادی باشیم!. امروز حرف از بالا و پایین شدن تراز واردات و صادرات یا رشد مثبت اقتصاد یا نرخ تورم نیست، امروز مشغله و دغدغه مردم عادی تامین نان و درد معیشت است. امروز حتی کسانی که از شغل و کسب و کاری بهره مند هستند، قادر به تامین نیازهای خانواده خود نیستند. اگر قرار به مدیریت بحران است باید کاری کرد و عزمی جدی برای کنترل شرایط داشت. اما اگر نیت ها و اهداف دیگری درپس جریان روبه زوال اقتصاد کشور نهفته است، باید این هشدار را داد که کارد به استخوان ملت رسیده است و قطعاً واکنش جامعه به این مسائل غیرقابل پیش بینی خواهد بود. لذا می توان از طرق دیگر اهداف و مسائل سیاسی را دنبال کرد…