سرگردانی تاریخی نتیجه یکسانسازی فرهنگی!
با پذیرش یکسانسازی فرهنگی که از پدیدههای دست غرب سرمایهداری است بیشک تبدیل به قومی سرگردان در تاریخ خواهیم شد، زیرا این سبک از زندگی در واقع هویت بومی و خردهفرهنگها را از بین خواهد برد.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، به نقل از فارس، اگر چرخی در شبکههای اجتماعی بزنیم و با دیده دقت به فعالیت افراد مختلف از سلبریتی تا هوادار بنگریم متوجه نکاتی میشویم که شاید باور آن برای افکار عمومی راحت نباشد ولی باید یادآوری کرد که افکار عمومی تا مسئلهای تبدیل به روال نشود، نمیپذیرند. به همین خاطر باید نکاتی از این دست آنقدر مطرح شود تا افکار عمومی نیز نسبت به آن آگاه شود.
یکسانسازی فرهنگی پروژهای است که در جهان سرمایهسالار پیگیری میشود و با ابزارهای گوناگون برای گسترش آن تلاش میشود.
شبکههای اجتماعی به عنوان طلایهدار این پروژه گوی را از رسانههای عمومی و رسمی ربودهاند و با نمایش سبک زندگی مطلوب سرمایهداری این اتفاق را پیادهسازی میکنند. در ادامه دیگر ابزارهای رسانهای مانند سینما آن را در قالبی فاخر به نمایش در میآورند و با حمایت کردن از آثاری که این سبک را ترویج میکنند در واقع پشتیبانی خود و حامیان خود را نشان میدهند و به هنرمندان القا میکنند که اگر در این مسیر گام بردارید مورد حمایت قرار خواهید گرفت. به عبارتی سرمایهداری به صورت پنهان و نرم مشغول جهت دادن به سبک زندگی است و امروز میتونیم از مدل عکس گرفتن، اصلاح مو، نحوه لباس پوشیدن و … این جریان یکسانساز که در صدد از بین بردن فرهنگ اصیل ملل است را شناسایی کنیم.
در ایران نیز این اتفاق نه به سرعت کشورهای دیگر، ولی با سرعتی در حال افزایش پیگیری میشود و ریشه آن به روزگار صدرنشینی پهلوی اول بازمیگردد. اتفاقی که با طرحهایی نظیر اجباری کردن کلاه پهلوی و یکسانسازی لباس مردانه میتوان به آن اشاره کرد. این روند با صنعتی شدن کشور سرعت چشمگیری گرفت و با وقوع انقلاب اسلامی مدتی متوقف شد ولی پس از اندکی دوباره از سر گرفته شد. حالا شبکههای اجتماعی به عنوان نوک پیکان یکسانسازی فرهنگی مشغول پیاده کردن مطالبات سرمایهداری افسار گسیخته هستند.
خرده فرهنگها که عامل اصلی هویتی جوامع هستند در یکسانسازی فرهنگی از بین میروند و اثری از آنها باقی نمیماند. شاید در نگاه اول، از بین رفتن و نابودی خرده فرهنگ که عامل تمایز اقوام و ملل است به چشم نیاید ولی هر قدر موج یکسانسازی گسترده میشود به مرور فرهنگهای کوچکتر و خرد از بین میرود. همانطور که زبانهای محلی به مرور با گسترش زبان رسانهها از بین رفتند و امروز فقط میتوان در کتب تاریخ نشانی از آنها پیدا کرد.
«تحت نظام انحصاری همه اجزای فرهنگ تودهای یکساناند و خطوط مربوط به چارچوب مصنوعی این فرهنگ رفته رفته نمایان میشوند. آنانی که بر قله قدرت نشستهاند دیگر حتی علاقهای به پنهان کردن نظام انحصاری ندارند: همچنان که خشونت این نظام آشکارتر میشود قدرتش نیز فزونی میگیرد. سینما و رادیو دیگر نیازی ندارند تا به هنری بودن تظاهر کنند. این حقیقت که آنها فقط نوعی کسب و کارند به ایدئولوژی رایج بدل میشود تا مزخرفاتی که سینما و رادیو تولید میکنند توجیه کند.» از دیگر سو گفته میشود که «انسانی که دارای اوقات فراغت است باید هر آنچه را صنعتگران فرهنگی به او عرضه میکنند، بپذیرد.»
«مُهر یکسان بودن با چنان قاطعیتی بر تمام جزییات زده میشود که هیچچیز که در بدو تولد نشان نخورد یا در همان نخست تایید نگردد، هیچگاه قادر به ظهور نیست.» به تعبیر یکی از نظریهپردازان «کل جهان ساخته شده تا از غربال صنعت فرهنگسازی گذر کند.» این صنعت در واقع صنعتی است که بر پایه یکسانسازی بنا نهاده شده و اگر ملل مختلف دست به تولید این صنعت مبتنی بر باورهای بومی نزنند ناگزیر همانطور که بالاتر خواندیم هیچگاه ظهور نخواهند کرد و آفتاب فرهنگشان طلوع نکرده غروب خواهد کرد.
«هنرپیشگان سینما، صرفنظر از آن که مشغول مشغول تولید یا بازتولید باشند، این زبان زرگری را چنان سلیس و با چنان شور و شوقی به کار میبرند که گویی این همان زبانی است که مدتها پیش به لطف همین اشتیاق خاموش گشته است.» در واقع میبینیم که هنرمندان به عنوان سردمداران این عرصه حضور دارند و طوری آنها ذوب در یکسانسازی و روند این حرکت هستند که مشکوک جلوه میکند.
در این پروژه همهچیز با عبارت «خواست مردم» توجیه میشود در حالی که این خواست با تغذیه بخشهای مختلف ایجاد شده وگرنه از ابتدا مردم چنین خواستی نداشتند. «یک موسیقیدان جاز که سرگرم نواختن قطعهای جدی است، مثلا یکی از سادهترین قطعات بتهوون، به صورتی غیرارادی ضرب آن را دستکاری میکند و اگر از او بخواهیم قسمتبندی عادی ضرب قطعه را رعایت کند، با تبختر به ما لبخند خواهد زد. این همان طبیعت یا ماهیتی است که پیچیده شد به لطف تقاضای گزاف و دائمی این یا آن رسانه خاص، سبک جدید را برمیسازد و خود نوعی نظام برساخته از فقدان فرهنگ است.»
به همین خاطر باید هوشمند بود و با تقویت پیشینه فرهنگی و ضریب دادن به آن مانع از فروپاشی فرهنگی شویم، فرهنگی که ریشه در باورها و عادات ملی دارد و در صورت از بین رفتن آن، تبدیل به قومی بیپشتوانه و سرگردان در تاریخ خواهیم شد. قومی که عقبه فرهنگی خود را از دست داده و دیگر نمیتواند آن را بازیابی کند.
انتهای پیام/