سرمقاله فرهیختگان/ بعضیها نفهمیدند، بعضیها نخواستند بفهمند
به گزارش پایگاه خبری ربیع، نطق چهار دقیقهای ابراهیم حاتمیکیا در سکانس پایانی جشنواره سیوششم فجر، فضای اجتماعی ایران را تکان داد؛ فریادهای کارگردانی که در دستش سیمرغ بهترین کارگردانی جشنواره بود در حالی که از تلویزیون به صورت زنده پخش میشد، با دو واکنش متفاوت روبهرو شد؛ حمایت و تمجید از حاتمیکیا غیرقابل پیشبینی […]
به گزارش پایگاه خبری ربیع، نطق چهار دقیقهای ابراهیم حاتمیکیا در سکانس پایانی جشنواره سیوششم فجر، فضای اجتماعی ایران را تکان داد؛ فریادهای کارگردانی که در دستش سیمرغ بهترین کارگردانی جشنواره بود در حالی که از تلویزیون به صورت زنده پخش میشد، با دو واکنش متفاوت روبهرو شد؛ حمایت و تمجید از حاتمیکیا غیرقابل پیشبینی نبود، بخشهای مختلف آن نطق آتشین به صورت گسترده در فضای مجازی دست به دست میشد، از آنجایی که گفت من فیلمساز وابستهام تا آنجایی که به کل سیستم صدا و سیما حمله کرد و گفت شکایتش را به خدا خواهد برد. تا قبل از زمستان ۹۶ نام حاتمیکیا با دیالوگهای فیلمهایش گره خورده بود، یا موسیقیهای ماندگار «از کرخه تا راین» و «بوی پیراهن یوسف» بود که خاطره وی را زنده میکرد اما سخنان شامگاه یکشنبه گذشته، معادله را تغییر داد. حامیان پیشین فیلمهای حاتمیکیا اینبار قویتر به میدان آمدند، انگار تا الان معنای کار «حاج کاظم» را در «آژانس» درک نکرده بودند، اما چرا واکنشهای دسته دوم مهمتر است؟ تفسیر غلط و ناجوانمردانه از اظهارات حاتمیکیا که حتی بخشی از آن در لباس تمجید از وی مطرح شده، یک هفته بعد از گرد و خاک خالق «به وقت شام» معنای اصلی منظور حاتمیکیا را تحت تاثیر قرار میدهد. اینکه چقدر این تاثیر عملی شود، به مدافعان «شورش علیه عافیتطلبی» بستگی دارد.
طیفی از دسته دوم واکنشها سعی کردند حرف آقای کارگردان را «تمامیتخواهی» و «فرار از نقد» تفسیر کنند و حجم قابل توجهی از مطالبی که در چند روز اخیر در اینباره منتشر شده، حمله حاتمیکیا به برنامههای صدا و سیما را به معنای «نقدناپذیری» و تحمل نکردن در برابر مخالفتها گرفتند؛ گفتند شما که سیمرغ را هم دریافت کردی به چه چیزی انتقاد داری؟ فارغ از اینکه بخواهم نیتخوانی کنم، گویا اعلام وابستگی به نظام در اختتامیه جشنواره فجر هزینهاش تفسیرهای «چپکی» از سخنان حاتمیکیا بود. سابقه نشان میدهد اگر حاتمیکیا از جشنواره جایزه نگرفته بود و این حرفها را میزد میگفتند چون جایزه نگرفته، در جای دیگری تلافی کرده!
شورش علیه «عافیتطلبی» در تمام تاریخ هزینه داشته، حالا هم در روزگاری که فیلم ساختن برای «کن» و «برلین» افتخار است، نشان دادن مظلومیت مدافعان حرم از سوی جریان روشنفکری سینما «کاریکاتوری» نام میگیرد. حاتمیکیا اتفاقا اولینبار نیست که علیه «پدرخواندهها» قیام کرده است؛ چهار سال پیش در خلال برگزاری سیو دومین جشنواره فجر وقتی فیلم ارزشمند «شیار ۱۴۳» ساخته «نرگس آبیار» با بیمهری جشنواره روبهرو شد، همین شدت از ناراحتی را از حاتمیکیا دیده بودیم: «این یک هشدار بزرگ برای سینمای ایران است که چرا و چگونه این فیلم نمیتواند به جشنواره (بخش سیمرغ) راه پیدا کند. این یک تراژدی برای سینمای ایران است که فیلمی با این قدرت نمیتواند از همان ابتدا به جشنواره راه پیدا کند. من نمیدانم هیات انتخاب چگونه این فیلم را دیدهاند و چه سلیقهای برای این جشنواره حاکم است که چنین فیلمی را نمیبینند و حتما باید لابی شود تا این فیلم به جشنواره راه پیدا کند.»
کسانی که امروز حرفهای حاتمیکیا را ناراحتی از چهارتا نقد میدانند، حتما یادشان رفته همین حاتمیکیا برای فیلم کارگردانی که اولین اثرش را به جشنواره فرستاده بود با شدت وارد میدان شد و جشنواره را به باد انتقاد گرفت: «وقتی منتقد میگوید جنگ تمام شده و دیگر حرفهای عادی بزنیم و هنوز نمیفهمد ۱۲۰۰ کیلومتر این کشور با یک کشور بیگانه درگیر بوده و هشت سال ۳۰۰ هزار شهید دادیم، در اینجا باید با او چه کنم؟ او که راهنمایی میکند و چراغ قوه بر مسیر من میاندازد، کاری میکنند که من به نظر آدم کهنهای بیایم.» طیفی دیگر از واکنشها به سخنان حاتمیکیا مربوط به کسانی است که اظهارات وی را خروج از میانه «میانهروی» در بین دو جناح سیاسی تفسیر کردند. هرچند ظاهرا فیلم وی را هم پسندیدند اما برای «ابراهیم» در این آتشی که به پا شده ابراز نگرانی کردند؛ تصویری که از شامگاه جشن ۴۰ سالگی انقلاب ساختند تصویر یک شورشی «بیعقل» بود که بعد از ساختن یک فیلم «عالی» اشتباه کرد و از نقش یک هنرمند خارج شد، چرا؟ چون سخنرانی کرد!
البته از تفکری که حاتمیکیا را در میانه حاکمیت و اپوزیسیون، راست و چپ، اصولگرا و اصلاحطلب به یک میزان وسط تعریف میکند، نگرانی از اعلام وابستگی به نظام با «عقل معاش» جور درمیآید و فریاد حاتمیکیا بر سر مهمترین نهاد حاکمیتی ملی یعنی رسانه ملی را به معنای خروج از «عقل معاش» تفسیر میکند، اما برای کارگردانی که با «عقل معاد» به جنگ تزویر میرود، عین عقلانیت است.
نه دوستان! مساله حاتمیکیا نه جایزه جشنواره بود که به قول خودش ۳۰ سال به این جایزهها عادت دارد، و نه مسالهاش اصولگرایی یا اصلاحطلبی است، اتفاقا «انگشت اشاره» آن شب حاتمیکیا به سوی «عافیتطلبان» هر دو جناح بود. مجری برنامه انتخاباتی رئیسجمهور که یکی از شغلهایش اداره برنامه سینمایی هفت شد، نماد بود نه هدف، برنامه سینمایی شبکه سوم که تحت مدیریت مدیر اصولگرای شبکه سوم صدا و سیما که از سوی حاتمیکیا نقد شد هم هدف اصلی نبود، نماد یک تفکر «عافیتطلبانه» بود. هفت ۹۶ نماد بیخاصیتی، بیتدبیری و رهاشدگی صدا وسیماست، برای همین وقتی «من فیلمساز وابستهام» را میگوید یعنی دفاع از انقلاب و نظام با میانهروی بین اصولگرایی و اصلاحطلبی فرق دارد.
حاتمیکیای ۴۰ سالگی انقلاب، بر سر هر «شُلانقلابی» فریاد زد که بین راه خمینی و بازرگان، بین راه حفاظت از نظام و شخصیتها، بین جنگ در صدها کیلومتر آن سوی مرزها و عافیتطلبی، همیشه دومی را انتخاب میکنند. همانگونه که خودش در بهمن سال ۹۲ گفت «میخواهم بگویم، دوستان همکار متاسفم».
حاتمیکیا از نقد خود و اثرش فرار نمیکند، چون در همین برنامه هفت در سال ۹۳ گفته بود: «ما فیلمسازان پر از اشتباه هستیم و به آنها افتخار میکنیم، چون از نسل ذریه حضرت آدم هستیم و اصلا این را از ما نگیرید، ابراهیم حاتمیکیا هم یکسری فیلم ساخته که درنیامده است. چه کسی این مسئولیت را به گردن ما انداخته که اصلا اشتباه نکنیم؟» اما وقتی در برنامه زنده صدا وسیما به فیلمی برای مدافعان حرم دروغ میبندند که ۵۰ برابر فیلمهای عادی خرج برداشته تا مخاطب نسبت به اصل اثر حس منفی پیدا کند، وقتی اثر فاخر و بینظیر «به وقت شام» را کاریکاتوری مینامند یعنی مشکل جای دیگری است.
حاتمیکیا رگ گردنش برای خودش بیرون نزد، چون وقتی بر سر عافیتطلبها فریاد میزد جایزه گرفته بود، چون اسم «بچههای سپاه» را آورد که هم آنسوی مرزها میجنگند، هم برای فیلم ساختن مایه میگذارند اما جریانی در کشور با دروغ و تمسخر به جنگ آن میروند.