انسانی که در قرن معاصر زندگی میکند با پدیدههای جهانی شدن و تهدیدهای حاصل از آن روبهرو است. تمدن غرب دستآوردهایی چون حقوق بشر، توسعه، دموکراسی، رشد تکنولوژی و فناوری را فراهم آورد اما در مقابل خارهای اضطراب، افسردگی و پوچی نیز در میان باغ سبز آرامش روییدهاند. امروزه انسان بیش از هر زمان دیگر به بامعنا زیستن و خشنود زیستن نیاز دارد. تیراژ و علاقه به مطالعه کتابهای روانشناسی توسعه فردی و مقابله با افسردگی و رازهای شادزیستن میتواند یک مثال کوچک در تأیید این مطلب باشد. در کنار آگاهی به نیازهای اساسی انسان معاصر میخواهیم بدانیم آیا فرهنگ و ادبیات ایران میتواند به عنوان یک نسخه تجویزی آرامشدهنده برای انسان قرن بیستویکم باشد؟
جویبار لحظهها
شعر حافظ همچون جویباری است که میتوان در آن آلودگیهای ذهن و روح را شست و در پرتو شعر او میتوان نوعی شادزیستن و زندگی بامعنا را تمرین کرد. بافت جامعه ما به گونهای است که هنوز کاملا غربی نشده و شکلهای زندگی سنتی و پایبندی به اصول آن، مشهود است. اما مشکلات و ناهنجاریهای و معضلات تمدن امروز زندگی بیشتر ما را به چالـش کشیده و گاهی افراد در نوعی سردرگمی به سرمیبرند.
ادبیات ایران، این میراث بزرگان سرزمینمان، بیش از هزار سال است از مدارا، صمیمیت، رعایت، دوستی و صلح و ادب و پرهیز از جنگ و تعصب سخن گفته است و شعر عرفانی ایران به عنوان مثال بیانگر انسانیترین بعد قلمرو فرهنگی ایران به شمار میرود.
در جهان امروز که انسانها گاه دچار تکثرگرایی ادیان و تعصب میشوند حافظ به وحدت جوهری ادیان باور دارد او بر مشترکات ادیان الهی تأکید میکند و اختلافات جزئی را جزو فروعات در نظر میگیرد. حافظ در خرابات و مسجد و کنشت نور خدا را میبیند. از نظر او اختلافات بین مذاهب ناشی از برداشتهای نادرست و گاه کوتهبینیهاست وگرنه از نظر عرفا حقیقت در هرجا باشد باید به آن احترام گذاشت و آن را پذیرفت:«جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه/چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند/ شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد/صوفیان رقصکنان ساغر شکرانه زدند»
زمان خوشدلی
حافظ به نظام احسن اعتقاد دارد خداوندی که حکیم است و همه چیز را در زیباترین حالت آفریده و این جهان جلوهگاه حسن الهی است از اینرو تمام فضای دیوان حافظ پر از زیبایی و امیدواری است:«زمان خوشدلی دَریاب و دُریاب/ که دایم در صدف گوهر نباشد»
عشق و عشقورزی در دیوان حافظ حضوری پررنگ و گسترده دارد. عشق به دیگران هم باعث حال خوب دیگران میشود هم نوعی خشنودی درونی را به همراه دارد و وقتی در جامعهای عشق حاکم باشد، آن جامعه و مردمش از سلامت روان بیشتری برخوردارند. عشق داروی ضد افسردگی و احساس بیتعلقی و پوچی است. جهان پرشتاب و صنعتی امروز بیش از هر چیز به عشق نیازمند است. جنگها و خصومتها و آتش افروزیها همه در دنیای امروز نشان از فقدان عشق و عاشقان راستین دارند:«دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ/که رستگاری جاوید در کمآزاری است» حافظ اهل مدارا و تسامح و تساهل است به جای جنگ به صلح و دوستی و مدارا دعوت میکند:«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/با دوستان مروت با دشمنان مدارا»
نور امید
از نظر روانشناسان امیدواری رابطه مستقیمی با خشنود زیستن دارد و بهترین راه مقابله با افسردگی یا بیماری قرن، امید است. اشخاص افسرده احساس ناامیدی و غمگینی شدیدی دارند و نوعی رکود وحشتناک را حس میکنند و نمیتوانند تصمیمی بگیرند یا فعالیتی را آغاز کنند و یا به چیزی علاقهمند شوند. شخص افسرده در نوعی احساس بیکفایتی و بیارزشی غوطهور میشود.
حافظ به لطف خداوند همیشه امیدوار است و از همین امید به خوشدلی و خوشباشی میرسد:«ساقی به نور باده برافروز جام ما/مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما» او در اوج گرفتاری و دل شبهای تاریک شعله امیدواری را روشن نگاه میدارد:«از این سَموم که بر طرف بوستان بگذشت/عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی/به صبر کوش ای دل که حق رها نکند/چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی»
انسان معاصر در جهان امروز با تکنولوژی درگیر است و شعر حافظ میتواند مرهمی برای دردها و آشفتــگی حالیهای مدرن او باشد. حافظ اگرچه خود با نصیحت شنیدن و پند دادن میانهای ندارد اما ســرودههایش سرشار از تعالیم اخلاقی و پند و اندرزهایی است که غیرمستقیم بیان میکند. حافظ گاه از عشق میگوید نه عشقی که امروزه مردم را بیشتر درگیر یأس و سرخوردگی و ناامیدی و افسردگی کرده بلکه عشقی که پایان نگرانیها و تلخ کامیهاست و پیامش برای انسان امروز که همه چیز را برای خود سخت میکند یا سخت میانگارد یا سخت میگیرد این است که ویژگی جهان سختگیری است:«گفت آسان گیر بر خود کز روی طبع/ سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش»
عاطفه بازفتی