دنیای نور و امید
کودکی دوره شیرین زندگی است؛ دورانی ساده، رها و بیاضطراب و خالی از دغدغههای بزرگسالی. دورانی که پس از سپری شدن، یاد و خاطرات پر شور آن باقی میماند و شکل نوعی دلتنگی و نوستالژی میشود.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، کودکی دوره شیرین زندگی است؛ دورانی ساده، رها و بیاضطراب و خالی از دغدغههای بزرگسالی. دورانی که پس از سپری شدن، یاد و خاطرات پر شور آن باقی میماند و شکل نوعی دلتنگی و نوستالژی میشود.
کودکان همیشه نماد معصومیت و پاکی هستند در کتاب «فرهنگ نمادها» نوشته «ژان شوالیه» آمده است:«این مرحله، کودکی، مرحله قبل از خطاست و بنابراین مرحله عدنی است. کودکی نماد سادگی طبیعی و نماد خودجوشی است. کودکان، صلحطلب هستند. کودکی نشانه پیروزی بر بیهودگیهای روانی و دلواپسی و اضطراب و رسیدن به صلح درونی و اعتماد به نفس است.»
در آثار شاعران و نویسندگان ایران و جهان اهمیت زیادی به کودکان داده شده است و این امر نشان از ارزش زیاد این دوره در زندگی هر کس دارد. «کریستین بوبن» شاعر و نویسنده فرانسوی معتقد است که کودکان به خداوند و ملکوت و دنیایی آرمانی نزدیکتر هستند:«وجود بیکرانه خدا تنها/ در زمزمههای کودکان متجلی میشود/ خدا آن چیزی است که کودکان میدانند نه بزرگسالان/ بزرگسالان وقت اضافه ندارند که برای غذا دادن به گنجشکان آن را تلف کنند.» یا در قطعهای دیگر نشان میدهد که کودکان در عین حال که سرشار از پاکی هستند میتوانند با سادگی و مهربانی شما را شگفتزده کنند:«تحمل نگاه یک کودک بسیار سخت است/انگار که خداوند روبهروی شما نشسته/شما را برانداز میکند و در عین حال/ از وجودتان هم شگفتزده است.»
شاید بتوان گفت دوران کودکی آنقدر زودگذر و زیباست که بعدها در جوانی یا دورههای بعدی زندگی قدرش را بیشتر خواهیم دانست. «معینی کرمانشاهی» با حسرت از جهانی بیکینه، دشمنی و قهر و آشتیهای زودگذر میسراید:« بگو به کودک و دیوانه که قدر خود دانید/که از جهان شما خوبتر جهانی نیست!» و یا «نادر نادرپور» آرزو دارد که جهان را، دنیا را، زمین را به دست کودکان بسپارد و زندگی کردن و در لحظه زیستن را از آنان بیاموزد:«باید که راه و رسم معیشت را/ از کودکان خویش بیاموزیم/ما/نان به نرخ خون جگر خوردیم/ زیرا که نرخ روز ندانستیم»
«طاهره صفار زاده» نیز با دلتنگی از روزگار کودکیاش میگوید، روزها و خاطراتی که مثل آب زلال و پاک هستند:«در کودکی/ در مسجد و غروب/کنار چاه غریب صاحب میرفتم/مینشستم/ تنها بودم/مثال آب در/ چاه تنها بودم»
دنیای کودکان برخلاف دنیای خاکستری و سرد بزرگسالان سرشار از رنگ و امید است. دنیایی که «سیدعلی میرافضلی» آن را غنیمت میداند و معتقد است وجود کودکان برای رنگین کردن و نورپاشیدن به دنیای خالی از حس و رویا ضروری است:«در جهانی خالی از رویا/کودکان/یادآور پروانه و رنگینکمان هستند»
کودکی دوران پر شور معصومیتهاست. زمانی طلایی از زندگی هر شخص که بعدها فقط مزه و طعم شیرین آن باقی میماند و یادکرد آن اغلب با نوعی حسرت و دلتنگی غریبانه همراه است!
عاطفه بازفتی