به گزارش پایگاه خبری ربیع، شخصیت علمی چند بعدی خیام کافی است تا مورد توجه شاعران گذشته و امروز باشد حتی شاعرانی خارج از مرزهای ایران نیز به شعر و اندیشههای حکیم نیشابوری توجه ویژهای داشتهاند و از او تأثیر پذیرفتهاند که در ادامه مختصرا به آنها اشاره میشود.
حافظ و خیام
با بررسی بسیاری از اندیشههای مطرح شده در دیوان حافظ متوجه میشویم که او وامدار خیام نیز هست و بعضی اندیشههای خیام در دیوان خواجه شیراز به شکلی دیگر نمود یافتهاند. حافظ و خیام هر دو بر این باور هستند که کسی اسرار جهان هستی را نمیتواند دریابد. دانشمندان تا کنون موفق به درک و دریافت کامل این راز نشدهاند و هر چه درباره اسرار این عالم گفتهاند سخنی از سر سودا، افسانه و حیرت است:«سخن از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو / که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را» خیام هم معتقد است حتی اهل فضل به اسرار جهان پی نبردند:«آنان که محیط فضل و آداب شدند/در جمع کمال، شمع اصحاب شدند/ ره زین شب تاریک نبردند برون/ گفتند فسانهای و در خواب شدند»
ناپایداری و دگرگونی جهان و غم و دردی که از این راه در دل آدمی تلنبار میشود بزرگترین دغدغه خاطر و رنج این دو بزرگمرد را تشکیل میدهد. از سوی دیگر ناسازگاری و دشمنی جهان با انسان دانا بر علت اندوه انسانهای خردمند اضافه میشود از حافظ میخوانیم:« با صبا در چمن لاله سحر میگفتم/ که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان» خیام هم معتقد است که روزگار با اهل دانش سر ناسازگاری دارد:«هر سبزه که بر کنار جویی رسته است/ گویی ز لب فرشته خویی رسته است/ پا بر سر هر سبزه به خواری ننهی/ کان سبزه ز خاک لالهرویی رسته است»
البته بحث بیارجی دانش و هنر در چشم روزگار و دشمنی آن با دانایان مختص حافظ و خیام نیست این پدیده محصول قرن ششم و آشفتگی اوضاع کشور است؛ حکومتهایی که بر بازو و شمشیر تکیه میکردند چگونه میتوانستند حامی اندیشه و فرهنگ باشند. حافظ میگوید:«آسمان کشتی ارباب هنر میشکند/ تکیه آن بِه که بر این بحر معلق نکنیم» و گلایه خیام از چرخ و روزگار را اینگونه میخوانیم:« ای چرخ ز گردش تو خرسند نیم/ آزادم کن که لایق بند نیم/ گر میل تو با بیخرد و نااهل است/ من نیز چنان اهل و خردمند نیم»
خیام و اخوان ثالث
پرسشهای فلسفی از دیرباز و از روزگار رودکی و فردوسی تا دوره معاصر در شعر فارسی دیده میشود و جلوههای پررنگ آن را در رباعیات خیام میتوان دید.
در میان شاعران معاصر، تأملات خیامی و پرسشهای فلسفی در شعر اخوان ثالث جایگاه خاصی دارد تا جایی که یکی از مشخصههای شعر او به شمار میرود.
ناگزیری مرگ، اعتراف به عجز بشر، شکیات و پرسشهای فلسفی، اعتراض و عصیان فلسفی، تأمل در مسئله جبر و اختیار، غنیمت شمردن دم و… همه از مضامینی هستند که در سراسر ادبیات فارسی دیده میشوند اما از آنجا که این مضامین در رباعیات خیام از بسامد بالایی برخوردارند و جلوههای بارزتری دارند به اندیشههای خیامی شهرت دارند. تأملات خیامی در آثار اخوان و سبک شعری او تأثیر به سزایی داشته است تا به آنجا که دکتر شفیعی کدکنی در مورد اخوان مینویسد:«عزیزترین چهره تاریخ ایران در دوره اسلامی برای او خیام بوده است.»
ماندگارترین شعر اخوان در زمینه تأملات فلسفی «کتیبه» است. این شعر در سال ۱۳۴۰ سروده شده و حاصل فضای سیاه ایران در سالهای پس از کودتاست:«و ما تا مدتی چیزی نمیگفتیم/ پس از آن نیز، تنها در نگهمان بود اگر گاهی/ گروهی شک و پرسش ایستاده بود/ و دیگر،/ سیل و خستگی بود و فراموشی»
در این شعر نوعی اعتقاد به بیهوده بودن تلاش انسان برای تغییر وضعیت خود هم از لحاظ فلسفی و هم از لحاظ سیاسی و اجتماعی دیده میشود. از نگاه اخوان عقل توانایی پاسخ به پرسشهای انسان درباره فلسفه مرگ و حیات را ندارد و این همان مضمون پرتکرار در شعرهای خیام است:«آدمی میرد و زاید، هول و حیرتم بیفزاید/ مشکلم خرد نگشاید، خاک دیگری بر سرم کن»
ایلیا ابوماضی و خیام
ایلیا ابوماضی شاعر لبنانی است که در موضوعات مختلف شعر سروده و در موضوعات و مفاهیم فلسفی از جهانبینی شاعر پرآوازه ایرانی، حکیم عمر خیام تأثیر پذیرفته است.
ترانههای خیام آینهای است که هرکس یک تکه از افکار، یک قسمت از یأسهای خود را در آن میبیند و تکانی میخورد.
دکتر شوقی ضیف میگوید:«به نظر میرسد که ایلیا رباعیات خیام را خوانده و یک تأثیر عمیق قلبی از او گرفته است زیرا بسیاری از افکار او در شعر ابوماضی جریان دارد. تمام نداهای خیام از جمله لذت بردن از زندگی و دور کردن امروز و فردا. نیستی و عدم و اندیشه در اسرار و معماهای وجود در اشعار ابوماضی نمایان است.»
گفته شده در زمانه و روزگار زندگی ایلیا ابوماضی، خیام در میان شعرای عرب طرفداران بسیاری داشته است. ابوماضی در قصیدهای میسراید:«بدترین جنایتکاران در روی زمین کسانی هستند که قبل از فرارسیدن مرگ نگران مردن باشند، طالب خوشی باش همانطور که پرندگان در گرمای شدید تابستان طالب سایهسار میشوند ، از زندگی و خوشیهای آن برخوردار شو و دیگر به رنجها فکر نکن. زندگی زیباست پس خوش باشیم و غمها را دور بریزیم.» همین ترجمه از شعر ایلیا یادآور این رباعی از خیام نیشابوری است:«ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم/ وین یک دم عمر را غنیمت شمریم/ فردا که از این دیر کهن درگذریم/ با هفت هزار سالگان سر به سریم»
خیام و شاعران روسیه
آشنایی روسها با خیام از راههای گوناگون از جمله ترجمههای اروپایی مانند ترجمه «فیتز جرالد» صورت گرفته و آنچه مسلم است ترجمه اشعار به جهانی سازی ادبیات ملل خدمت و کمک بزرگی کرده است. اشتهار خیام در اروپا باعث شد تا به روسیه هم راه پیدا کند. بسیاری از شاعران روس در ستایش او شعر سرودند و به اندیشههایش پی بردند و شواهد زیادی حاکی از آن است که خیام نزد روسها ادیبی بیمانند است.
«نیکلای نیکلایویچ» شاعر قزاق روس است که شعری درباره خیام سروده که برگرفته از این رباعی خیام است:«خیام اگر ز باده مستی خوش باش/با ماهرخی اگر نشستی خوش باش/چون عاقبت کار جهان نیستی است/ انگار که نیستی، چو هستی خوش باش»
این شاعر روس میسراید:«آسیا وطن شعر! قدمت هزار ساله داری و خواهی داشت/ خیام تو در عظمت خو محقی/ خیام تو مستی و این خوب است.»
«گریگوری الکساندرویچ سانیکف» شاعر و خبرنگاری است که در شعر «گفتوگو با خیام» به تأسی از شاعر نیشابوری زیستن در زمان حال را توصیه میکند:«خیام مستانه گفت/روزهای آتی را صدا مزن/ و افسوس روزهای گذشته را نخور/ و در حال بِزی!»
عاطفه بازفتی