داستانهای من و بابام
نام «مهرداد صدقی» با مجموعه کتابهای طنز آبنبات هلدار، آبنبات پستهای، آبنبات دارچینی و آبنبات نارگیلی گره خورده است مجموعهای جذاب و خواندنی و پر از نوستالژیهای زیبا برای کودکان دهه شصت. کتاب دیگری که در ژانر کمدی باز هم توانسته در بین مخاطبان همان محبوبیت را بیابد «آخرین نشان مردی» است که انتشارات «سوره مهر» آن را منتشر کرده است.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، نام «مهرداد صدقی» با مجموعه کتابهای طنز آبنبات هلدار، آبنبات پستهای، آبنبات دارچینی و آبنبات نارگیلی گره خورده است مجموعهای جذاب و خواندنی و پر از نوستالژیهای زیبا برای کودکان دهه شصت. کتاب دیگری که در ژانر کمدی باز هم توانسته در بین مخاطبان همان محبوبیت را بیابد «آخرین نشان مردی» است که انتشارات «سوره مهر» آن را منتشر کرده است.
مهرداد صدقی از نویسندگان جوانی است که در سالهای اخیر توانسته جای خود را در میان طنزپردازان ایرانی باز کند و با کتابهای خود لبخند بر لب خوانندگانش بنشاند. او همیشه سعی میکند طوری بنویسد که به راحتی بتوان کتابهایش را به دیگران پیشنهاد کرد.
شاید نوشتن رمان یا حتی داستان کوتاه کار سادهای نباشد اما باید گفت نوشتن کتاب طنز به مراتب سختتر است اما مهرداد صدقی با قلم گیرا و جذاب خود توانسته در میان دیگر نویسندگان به خوبی دیده شود و با توجه به اینکه معمولا داستانهای طنز خیلی کم نوشته و منتشر میشوند مخاطبهای خود را داشته باشد.
کتاب «آخرین نشان مردی» از زبان حامد روایت میشود؛ دانشجویی که در حال نوشتن پایاننامه است و هر روز و در هنگام نوشتن پایاننامه اتفاقات و بحثهای جالبی پیرامون او و خانوادهاش پیش میآید و روند داستان را تحت تأثیر قرار میدهد. این مجموعه داستان با شخصیتهای ثابت و رویدادهای متنوع داستانهایی طنز آمیز را آفریده است و آنقدر جذابیت دارند که مجموعهای تلویزیونی با نام «پدر پسری» به کارگردانی «محمدرضا حاجی غلامی»بر اساس این کتاب و با اقتباس از آن ساخته شده.
مهرداد صدقی در نگارش این کتاب از کمدی موقعیت (Situation comedy) یا «سیتکام» استفاده کرده است یعنی موقعیتی که در آن شخصیتها در مکان عادی فعالیتهایی عادی انجام میدهند اما باعث خنده مخاطب میشود. صدقی در این مجموعه، روابط حامد و پدرش را دستمایه طنزی شیرین و دلپذیر قرار داده است. پدری که نماینده نسلی از همه پدرهایی است که نه خیلی قدیمیاند که از دنیای امروز چیزی ندانند و نه خیلی امروزی هستند که از جیک و پوک بچهها در هیاهو و مشغلههای اینترنتی سر دربیاورند. وقتی کتاب «آخرین نشان مردی» را میخوانید ممکن است شخصیت پدر حامد خیلی مشابه با شخصیت همه پدرهایی باشد که تا کنون دیدهاید. در ادامه قسمتی از کتاب را با هم میخوانیم وقتی که پدر حامد یک گوشی موبایل کادو گرفته است:
«بابا برای اینکه نشان دهد آدم میتواند هم گوشی داشته باشد و هم معتاد گوشی نباشد، در چند روز اول نیم ساعت بیشتر با گوشی ور نمیرفت. تازه بلافاصله بعد از کار با گوشی توی خانه ورزش میکرد و گردنش را به طرفین نرمش میداد. هر از گاهی هم در گروه خانوادگی یک پیغام صوتی یک ثانیهای میفرستاد که معلوم بود دستش اشتباهی خورده. بعضی وقتها هم میدیدی برای ساعتها «بابا ایز تایپینگ» است، اما چیز خاصی نمیآمد. از هفته دوم، کمکم گوشی و دست بابا بیشتر به هم عادت کردند. ابتدا با چند استیکر و ایموجی غیرمرتبط و بعد با یکی دو پیام سیاسی فوروارد شده و چند تا خبر فوری مربوط به دو سال پیش. بعد هم هشدارهای «این را با آن یا آن را بعد از این نخورید»، یکی دوتا هشدار جعلی «سرهنگ قنبری» و توصیههای پروفسور سمیعی و آخر سر هم چند موزیک محلی و شاد.»
عاطفه بازفتی