بزرگ بانوی روح
آنیما جنبه زنانه روح و روان مردان است. در منطق و سبک فکری یونگ، هیچ مردی دارای روانی مطلقا مردانه نیست؛ به بیان دیگر هر مردی یک «زن بالقوه» در روح خود دارد.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، ناخودآگاه جمعی انسانها دربرگیرنده مضامینی است که یونگ آنها را آرکیتایپ یا «کهنالگو» مینامد. کهنالگوها صورتها و رفتارهای مشترکی هستند که سابقه چندین هزارساله دارند و همواره از نسلی به نسل بعد منتقل شده و در نهانخانه ضمیر ناخودآگاه جای گرفتهاند. از آنجا که شاعران و نویسندگان برای آفرینش هنری از تخیل کمک میگیرند عناصر کهنالگویی که در ناخودآگاه آنان جای دارد به خودآگاه میرسد و بیان میشود. یونگ کهنالگوها را به نقاب، خود، سایه، آنیما و آنیموس و… تقسیم کرد که در ادامه به بررسی کهنالگوی «آنیما» میپردازیم.
آنیما چیست؟
آنیما جنبه زنانه روح و روان مردان است. در منطق و سبک فکری یونگ، هیچ مردی دارای روانی مطلقا مردانه نیست؛ به بیان دیگر هر مردی یک «زن بالقوه» در روح خود دارد. این جنبه زنانه که در ناخودآگاه مردان واقع است و باعث تکامل شخصیت آنها میشود «آنیما» یا «مادینه جان» نامیده میشود. ضربالمثل آلمانی:«هر مردی حوایی در اندرون خود دارد.» به روشنی وجود خصوصیات زنانه را در مردان بیان میکند هرچند مردان معمولا به آنیمای خود آگاهی ندارند اما در واقعیت از او فرمان میپذیرند و در بسیاری از اعمال خود، تحت قدرت او هستند. برخی احساسات یا حالات عاطفی مبهم، حدس و گمانهای پیشگویانه، قابلیت عشقورزی، احساس خوشایند نسبت به طبیعت و حیوانات و… همگی به عقیده یونگ نشان دهنده «روان زنانه» و تمایلات زنانه در روح مردان است.
یونگ بر اساس مطالعات و تحقیقات فراوان معتقد است صدها هزار سال، زن و مرد با یکدیگر زندگی کردهاند و مرد تا حدی جنبه زنانه و زن نیز تا حدی بعد مردانه یافته است از اینرو بخشی از خصوصیات روانی نیمه جدا شده هنوز در وجود آدمی باقی مانده است.
آنیما و ناخودآگاه ذهن
یونگ معتقد است ضمیرناخودآگاه انسانها، بسیار فعالتر و پویاتر از ضمیر خودآگاه آنهاست به گونهای که حتی میتواند بر اندیشه، احساسات و حالات جسمانی افراد تأثیرات قابل توجهی بگذارد بر این اساس کهنالگوی آنیمای یونگ اثبات کرد مردان معمولا کسی را دوست دارند که خصوصیات روان زنانه آنان را داشته باشد زیرا به گونهای نیمه جان و نیمه گمشده خود را میجویند که در نهایت میتواند مکمل شخصیت، بعد روانی و ناخودآگاه ذهن آنان باشد.
جلوه آنیما
آنیما در تخیلات و هنر به شکل معشوقی رویایی (Dream Girl) نمود پیدا میکند و در آثار ادبی با دهها نام جلوه کرده است همچون «بئاتریس» در کمدی الهی دانته و یا غزلسرایان او را یار جفاکار خواندهاند؛ در ادبیات عامیانه شکــل پریگون دارد و گاهی نیز شکل مشخصی ندارد و بینام است از «مهدی سهیلی» میخوانیم:«تو کیستی ای خاتون شعر من؟/که از شعر، لطیفتری، از موسیقی جانبخشتر/ و از عشق محبوبتر» و یا از «حافظ» میخوانیم:«در اندرون من خستهدل ندانم کیست؟/ که من خموشم و او در فغان و در غوغاست»
ابعاد مثبت و منفی آنیما
خصوصیت ذاتی کهنالگوها دو قطبی بودن آنهاست و آنیما نیز دو قطب مثبت و منفی دارد. جلال ستاری در کتاب «بازتاب اسطوره در بوف کور» مینویسد:«آنیما کهنالگویی است که گاه پرستش میشود و گاه مورد نفرت و مایه بیزاری است.» یونگ آنیما را دارای دو وجه نور و ظلمت میداند؛ از یک سو چهره الههگون، نجیب، پاک و خوب دارد و از سویی دیگر به شکل ساحره، افسونگر و… پدیدار میگردد برای نمونه در داستان «بیژن و منیژه» از شاهنامه، «منیژه» نقش کهنالگویی آنیما را بر عهده دارد که در آغاز داستان زنی فریبکار و جادوپیشه است که بیژن را در تنگنا قرار میدهد اما در جریان داستان تحولی اساسی در شخصیت او پدید میآید که کارکرد منفیاش به مثبت تبدیل میشود و از بعد اهریمنی و منفی به بعد اهورایی میرسد.
یونگ در «انسان و سمبولهایش» مینویسد:«گاهی جنبه منفی آنیما آنچنان بر وجود مردان چیره میشود که آنان مدام با خود یادآور میشوند من هیچ نیستم، هیچ چیز برای من مفهومی ندارد» از «مهدی سهیلی» میخوانیم:«من آن درخت غریبم که یک جوانه ندارم/کویر زادم و از برگ گل نشانه ندارم»
گاهی آنیما زمینه افسردگی مرد را فراهم میسازد یک متن قدیمی چینی میگوید:«هنگامی که بامدادان مردی سنگین و بدخلق میشود (از خواب برمیخیزد) به علت روح زنانه و آنیمای اوست.» از «احمد شاملو» میخوانیم:«سحر به بانگ زحمت و جنون/ز خواب ناز چشم باز میکنم…/ تمام روز را پکر/ به کار هضم چاشنی چنین غروب میکنم»
وقتی آنیما نقش مثبت مییابد به عنوان یک «راهنما و رهبر» ایفـای نقش میکند و مرد را به شناخت و خـــودآگاهی مـــیرساند:«گم کرده راهِ وادی شبهای محنتم/راهی نما که اختر شبهای من تویی» آنیمــا در بعد مثبتش میتواند الهـــامآفرین باشد و به مردان کمک کند تا خود را با ارزشهای واقعی درونی خود همساز کنند و به ژرفترین لایههای ناخودآگاه ذهن دست یابند. در ابیات زیر آنیما به صورت و شکل پری در ذهن مولانا نقش بسته است:«بیا به پیش من آ، تا به گوش تو گویم/که از دهان و لب من پریرخی گویاست…/خموش باش و مگو راز اگر خرد داری/ ز ما خرد مطلب تا پری با ماست»
بر اساس آنچه گفته شد؛ آنیما «بزرگ بانوی روح» مردان است که از مهمترین کهنالگوهای «کارل گوستاو یونگ» به شمار میرود به عبارت دیگر آنیما عنصر زنانه وجود مردان است که دو بعد مثبت و منفـــی دارد و باعث میشود تا جنبههای زنانه روح مردان از ناخودآگاه ذهن آنان به خودآگاه بازگردد و عواطف و احساسات آنان را تحت تأثیر قرار دهد.