برای مهربان غفور، خانه به دوش هنر، احیاگر خط تعلیق به پاس ۳۵ سال دوستی و آوارگی در عالم فرهنگ و هنر
به راستی نام غفور اسکندری با تعلیق گره خورده آن چنان که نام خواجه اختیار و نام واله اصفهانی امروز نخبگان و پیشکسوتان هنر دیرسال خوشنویسی، خط تعلیق را با نام استاد غفوراسکندری میشناسند کسی که به راستی احیاگر معاصر خط تعلیق است،
پایگاه خبری ربیع/ نوربخش احمدزاده
تعلیق آرامش جان اوست؛
تعلیق یا ترسل اولین شیوه از خوشنویسی ایرانی اسلامی است و خاص ایرانیان.
خطی که از ترکیب و توسعهٔ توقیع و رقاع و تحت تأثیر خطوط ایرانی پیش از اسلام که با پشتکار و ذوق ایرانیان به وجود آمد.
خطی که به دلیل قابلیتهای فراوان در ارائهٔ ترکیبهای متنوع، بیشتر در بین خواص جامعه طرفدار داشته و ویژهٔ کاتبان حکومتی بود و فرامین و احکام امیران و پادشاهان با این خط نوشته میشد.
تعلیق حدود صد و پنجاه سال رواج کامل داشت اما آرام آرام از رونق افتاد.
و اما؛ در هیاهوی زندگی ماشینی و معاصر ما، هنرمند خوشنویس غفور اسکندری سخندری سالهاست که جوانی خویش را
در راه زنده کردن دوبارهٔ این خط گذاشته است.
عزیزی که خرد یار و فرهنگ آموزگار اوست.
غفور اسکندری سخندری، را سالهاست میشناسم او به سال ۱۳۵۳ در سرزمین فرهنگ، هنر، حماسه و شاهنامه ایذه سرزمینی که حافظ را هم به شگفتی و تحسین واداشته است:
بعد ازاین نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت
خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن
در کنار آبشار زیبای لیلا در دامان سبز و خرم روستای سبزی، دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در سایه سار دار و درخت و کوههای سربه فلک کشیدهٔ زاگرس سپری نمود. محیط خوش آب و هوا و صادق روستا تاثیرات شگرفی بر او گذاشت.
اما خیلی زود این وصال، هجران شد و از طبیعت سرسبز سبزی برای همیشه تبعید شد؛ به قول شاعر و به زبان حال او:
“تفهیم نکردند چه بوده است گناهم”
دیگر از سبزه، گل، بلوط و نی هفت بند پیرمرد ایل خبری نبود و تا چشم کار میکرد دیوار بود و ساختمانهای سیمانی ماشین بود و شلوغی و تکرار.
روح بی قرار و ذهن پرسشگر و ایلیاتی او خسته از این تکرارها، به دنبال جان پناهی امن میگشت. دست و دلی که در اول و آخر به سرزمین خط رسید و
خوشنویسی را برگزید تا عشق و ارادت به واژگان را پلی کند برای برگشتن به خویشتن خویش، خوشنویسی هنر عشق ورزیدن و روح بخشیدن به واژههاست.
استاد غفور مدتی بدون استاد و به صورت خود جوش هنر خوشنویسی را دنبال کرد. اما خیلی زود دریافت که:
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
برای فرا گرفتن اصول اولیهٔ هنر خطاطی به طور جدی عزم خود را استوار ساخت و از تمام لذتهای جوانی دست شست.
چو جوید کسی راه پیوستگی
هنر باید و شرم و آهستگی
حالا او راه خویش را یافته، خرد را یار و فرهنگ را آموزگار خویش کرده و عاشقانه
به دنبال استادان این اقیانوس بیکران از شهری به شهری سفر مینمود تا روح تشنه و
کنجکاو خود را سیراب کند آنچنانکه در پیچ و تاب و کش و قوسهای بی مانند خطوط شکسته و نستعلیق گره خورد و وجودش را آنگونه که باید با کلمات معجزه آسای ادب
پارسی و شعر شاعران ایران عجین نمود.
پیوند عمیق و ناگسستنی هنر خطاطی و شعر پارسی موجب شکوفایی و بروز استعداد ذاتی و خدادادی ایشان شد و در نتیجه آثار دل انگیز و پر مغزی را به زبان مادری به وجود آورد. که در بررسی آثارش درخواهید یافت که تمام سعی و تلاش خود را در سرودن و خلق اثر بر مبنای صحیح سرایش و استفاده از واژهای اصیل ایرانی بنا نهاده است.
یکی داستان زد بدین پیلتن
که هر کس که سر بر کشد ز انجمن
غفور سخندری، که درس اول عاشقی و شیدایی خوشنویسی را نزد معلمانش مهربانان انوشه روان استاد ایوب کیانی، منوچهر امیرزاده، علیحسین صانعی، ایرج خواجوی و استاد حسین کی منصور، سپری کرده بود به تهران رفت و بعد از آشنایی و راهنماییهای زنده یاد هاشم ابوالقاسمی هنرمند و شاعر وارسته به محضر استاد محمدرضا یزدانی راه یافت و در مدتی کوتاه، دورهٔ ممتاز خط را نزد ایشان طی نمود. و دوباره به ایذه برگشت و به ترویج و تدریس هنر خوشنویسی پرداخت و بعد از توقف بسیار در پیچ و خمهای سخت و جان فرسای روزگار دوباره به تهران عزیمت کرد و در محضر بزرگمرد خط شکسته جناب استاد یدالله کابلی خوانساری بهره مند گردید.
سخندری، حالا سر از انجمن شهر برکشیده بود و در پایتخت به دنبال رشد و تعالی.
مدرسه، تعلیق و صورتهای وی
چون به دانش متصل شد گشت طی
روح بلند و ذهن آرمانجوی او هر روز تشنه و تشنهتر،
گویی کودکی بود جخ از مادر جدا در مسیر پر پیچ و خم و هزار توی هنر خوشنویسی به تعلیق رسید و ورد او بیت قاآنی بود که:
ای زلف تو پیچیدهتر از خط ترسل
بر دامن زلف تو مرا دست توسل
تعلیق یا ترسل خطی است که میتوان به جرأت آن را نخستین خط ویژهٔ ایرانی نامید
تعلیق اولین شیوه از خوشنویسی است که خاص ایرانیان پدیده آمد و به نظر میرسد این نوع خوشنویسی از ترکیب و توسعهٔ دو خط توقیع و رقاع و تحت تأثیر
خطوط ایرانی پیش از اسلام و با توجه به ذوق و روحیه ایرانی به وجود آمده باشد. بعضی نیز معتقدند که در قرن چهارم هجری ابداع شده است. این شیوه اولین نوع خوشنویسی کاملاً” پارسی بود که ابداع گشت. تعلیق خطی تو در تو و متصل به هم است. کلمات وحروف در آن یکنواخت نوشته نمیشوند. گاهی بزرگ و گاهی کوچک مانند فراز و فرودهای سپنجی سرای.
خط تعلیق یا ترسل دوایر زیاد حروف مدور و قابلیت فراوان در ارائه ترکیبهای متنوع دارد.
این نوع خط بیشتر در بین خواص جامعه رواج داشت و فرمانهای حکومتی با آن نوشته میشد. تعلیق حدود صد و پنجاه سال حکمران خطوط دیگر بود و رواج کامل داشت و پس از آن با پیدایش نستعلیق از نفس افتاد و از تخت به زیر آمد. وجه تسمیه تعلیق در لغت به معنای “معلق و در آویختن” است که ناشی از پیچیدگی در نوشتن حروف و روانی حرکات در آن است که گویا بر کاغذ معلق است.
غفور اسکندری سخندری، آرامش خود را در خط تعلیق و بعد از یافتن گمشدهٔ خویش از اوایل دههٔ هشتاد زندگی خود را در این مسیر گذاشته و کمر همت به بر کشیدن و به تخت نشاندن تعلیق بسته است.
خطی که کمتر تغییر و تصرف در آن ممکن است. برخی از پیشکسوتان و پژوهشگران خط معتقدند که نسخ شیوهٔ ایرانی یا خط تحریری که تحت تأثیر خطهای باستانی ایرانی همچون پهلوی و اوستایی نوشته میشد نیز در شکل گیری خط تعلیق مؤثر بوده است. تعلیق در روزگار بی حوصلگیها نمیگنجد باید عاشق باشی تا که تعلیق بنویسی و تعلیق را دوباره زندگی کنی
کسی کو جهان را به نام بلند
گذارد به رفتن نباشد نژند
سخندری، تا مقطع فوق ممتاز خط شکسته هم پیش رفته و در آستانهٔ مدرک استادی ست. اگر چه اکثر استادان او را استاد شکسته نویس میدانند اما او شاگردان زیادی را در خط نستعلیق تا مقاطع ممتازی و بالاتر رسانیده و در راه رسیدن به قلهٔ خوشنویسی سالهاست که تعلیق و شکستهٔ تعلیق را زندگی میکند بی شک او را میتوان پیشگام و احیاگر خط تعلیق معاصر دانست.
نفس کشیدن در هوای خط و تعلیق او را به دنیای شعر و نقاشی نیز کشانیده و او اکنون در آستانهٔ ثبت یک سبک جدید در نقاشی است و در دنیای شعر هم حرفهایی برای گفتن دارد و کتاب رسالهٔ او نظمی ست مرتبط با خط و خوشنویسی.
در پایان جا دارد تا ذکر نامی کنم از بزرگانی که در اختراع و توسعهٔ خط تعلیق تلاش کردهاند و گاه عمر و جان شریف خویش بر سر این ره نهادهاند؛ علی بن حسن ابن حسین فارسی کاتب، خواجه ابوالعال، خواجه تاج سلمانی اصفهانی، خواجه عبدالحسین منشی استرآبادی، خواجه اختیار منشی گنابادی، آقا محمد کاظم واله اصفهانی و دیگر ارژمندان این آب و خاک.
چو جوید کسی راه پیوستگی
هنر باید و شرم و آهستگی
خط تعلیق در وجود استاد غفور اسکندری سخندری نهادینه شده است به مصداق این بیت سعدی:
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
به راستی نام غفور اسکندری با تعلیق گره خورده آن چنان که نام خواجه اختیار و نام واله اصفهانی امروز نخبگان و پیشکسوتان هنر دیرسال خوشنویسی، خط تعلیق را با نام استاد غفوراسکندری میشناسند کسی که به راستی احیاگر معاصر خط تعلیق است،
امید که نوآموزان و هنرجویان این خط حرمت پیشکسوتان را نگه دارند و متولیان میراث فرهنگی نیز از حقوق هنرمندانی که عمر خود را گذاشتهاند دفاع کنند و اجازه ندهند خاطر بزرگان این هنر آشفته شود
پیشکش به احیاگر خط تعلیق، خانه به دوش فرهنگ و هنر
مهربان استاد غفور اسکندری سخندری.