برای زنده ماندن؛ کتاب بخوانیم، پراید سوار نشویم!
« برای زنده ماندن؛ کتاب بخوانیم، پراید سوار نشویم! » عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم آذر فخری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
به گزارش پایگاه خبری ربیع،
۶ میلیون نزاع سالانه در خیابانهای ایران. یعنی چیزی حدود ۱۷۰۰ دعوا و درگیری در روز. درگیریهای از لفظی شامل توهین و ناسزا گرفته تا دست به یقه و قمه و قفل فرمان! شدنها. درگیریهای فیزیکی که گاه موجب جراحتهای سنگین و قتل میشود.
همین آمار، به ما میگوید صلحآمیزترین کشورهای جهان، سه کشورِ اتریش، دانمارک و ایسلندند. و همین آمار میگوید ۳۰ کشوری که در آنها کمترین نزاعهای خیابانی اتفاق میافتد، بیشترین سرانه مطالعه را دارند. بنابراین، میان مطالعه کردن و رشد فرهنگی، و داشتن مهارتهای لازم برای زندگی اجتماعی، ارتباط مستقیمی وجود دارد. طبعا مردمی که برای خرید یک کتاب، از شب گذشته در برابر کتاب فروشیها صف میکشند، با مردمی که در یک دقیقه، ۶ میلیون! پراید میخرند، تفاوت ماهوی دارند؛ هم در سطح و سقف آرزوها و رویاها، و هم در تعاملها و مشارکتهای اجتماعی.
شاید به نظر شگفتانگیز بیاید، اما واقعیت دردناک این است که ۹۸ در صد نزاعهای خیابانی در کشورما، بر سر جای پارک اتفاق میافتد و این نشان میدهد که شهرهای ما، دیگر گنجایش اینهمه اتومبیل شخصی و عموما تکنفره را ندارند. اما در عین حال، همین مردم، که بهخاطر یک جای پارک، درگیریهای فیزیکی با یکدیگر پیدا میکنند، برای خرید یک یا چند ماشین دیگر، هنگام ثبت نام، سر و جان بر کف میگذارند. بهراستی قرار است این همه اتومبیل را، آنهم با کیفیتی که از شدت ضعف، آنرا به «ارابه مرگ» مشهور کرده، کجا جا بدهیم؟
در یک نگاه سطحی به رفتار خریدوفروش مردم در کشور، متوجه میشویم اغلب ما در پی سود آنی هستیم و دارایی خود را در جایی سرمایهگذاری میکنیم که بتوانیم در کمترین زمان، بیشترین فایده ممکن را ببریم. و این یعنی ندیده گرفتن ارزش تولید داخلی، لطمهزدن به کارگاههای تولیدی و افزایش روند بیکاری در جامعه.
یکی از ابعاد مهم مهارتهای زندگی، که همواره مورد غفلت نهادهای آموزشی ما در سطوح مختلف قرار گرفته، تعامل و مشارکت اجتماعی است؛ داشتن حس همدلی و همراهی در مشکلات مختلفی که در برهههایی از زمان، دامن همه را میگیرد. درست در چنین بزنگاههایی است که غفلتهای عملکردی دولتها در امر آموزشوپرورش، خود را نشان میدهد. تاکید بسیار بر دانشاندوزی صرف و نه مطالعه و معرفت آموزی، آن هم برای رسیدن به مشاغل خاص و دست یافتن به درآمدهای بالا، موجب شده که ملت ما، نتوانند سادهترین روندهای اجتماعیشدگی را از سر بگذرانند. آنان در مورد یکدیگر احساس همدلی و همبستگی ندارند و در هر مشکل و گرفتاری، تنها به بیرون کشیدن گلیم خود از غائله میاندیشند. و برایشان مهم نیست که بر سر همسایه دیواربه دیوارشان چه میآید. نمونه بارز فقدان مهارت تعامل و همدلی را در همین روزها و در خالی کردن فروشگاهها دیدیم.
به نظر میرسد، دولت، نه فقط با چالشهای سیاسی و اقتصادی، که با چالشهای بزرگتر اخلاقی و فرهنگی نیز روبهروست. و مهم است که در این زمینه، به حال فرهنگ همبستگی ملی و همدلی، اندیشیده شود. چرا که ملت همدل و همبسته، اولین و مهمترین سرمایه یک دولت موفق است. به پشتگرمی چنین ملتی است که دولت میتواند مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را حل کند.
و این مهم، با توجه به تجربه کشورهای توسعه یافته، در سایه مطالعه، دست یافتنی است!