این دانش «گاه» را تعطیل کنید!
« این دانش «گاه» را تعطیل کنید! » عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
به گزارش پایگاه خبری ربیع، «فراستی»، «تلویزیون»، «من و شما» و نام آن به اصطلاح مجری (که نمیخواهم بیشتر از این گنده شود) جزو کلمات پرتکرار این روزهای فضای رسانهای است.
بعد از «فاجعه»ی روز جمعه، مدیر شبکه حکم توبیخ میدهد، مجری هم نامهی عذرخواهی مینویسد، تهیهکننده توجیه میکند و برخی هم این وسط حرمت نان و نمک نگه میدارند و سعی میکنند نام بیادبی رسانهای را «هاردتاک» بگذارند.
واقعیت اینکه نگارنده هم با «توبیخ» یک شِبهِ مجری مخالف است.
چرا که اگر قرار است «توبیخ» و برخوردی در کار باشد، اگر قرار است گوش کسی پیچانده شود و اگر قرار است کرکرهای پایین کشیده شود، نه برای یک برنامه و تهیهکننده و مجری که باید برای مدیران و تصمیمگیران و تصمیمسازان صدا و سیما رخ بدهد.
«توبیخ» باید حق مدیرانی باشد که به «اتاق فکر» اعتقادی ندارند و همهی هنرشان کپیهای درجه چندم از شبکههای ماهوارهای است، گوش مسئولانی باید پیچانده شود که اینقدر رادیو و تلویزیون را گَل و گشاد کردهاند که حالا برای آنکه بتوانند حقوق سر برج خود و نیروهایشان را بدهند، باید دهانشان را ببندند و حرف و درد مردم را سانسور کنند و گردنشان را جلوی «دولت» کج کنند و دستشان را در مقابل «اسپانسر» دراز کنند.
کرکرهای اگر قرار است پایین کشیده شود، کرکرهی دکان برخی مدیران است که قرار بود صدا و سیما را «دانشگاه» کنند و البته «رسانه ملی». که هیچکدام نشد. جز «گاه» و گداری. آنها که وقتی شبکههایشان از حرف بهدرد بخور، فیلم و سریال جذاب و تر و تمیز، آدمهای صاحب سبک و سخن و مجریهای صاحب ادب و اندیشه و تخصص خالی شد، رو به چهرههای «خوشگل» و «سلبریتی»های یکقرانی آوردند تا کمی از درد کممخاطبی کم کنند.
آدمهایی حالا در تلویزیون میتازانند که اغلبشان، اولین اندازههای سواد اجرا و برنامهسازی را هم ندارند، اما چون چشم و ابرو و بر و رو دارند، چون اسپانسر حضور آنها را شرط خرج و بریز و بپاش کرده، چون «پارتی» کلفت دارند و صدها «چون» دیگر این اجازه را دارند که سرِ سفرهی سیما بنشینند و تا خرخره بخورند و بردارند.
اگر امروز یک «شبه مجری» به خود اجازه میدهد که همهی آداب اجرا، همهی اصول میزبانی و همهی اولیات نزاکت را یکجا و به تنهایی به فنا بدهد، مقصر او نیست.
مقصر اصلی و سهامداران کلان این خبط و خطا رئیس، معاون، مدیرکل، مدیر شبکه، مدیر پخش و… سازمانی هستند که جلوی خیلیها را برای ورود به «رسانه» میگیرند و اجازه نمیدهند هر حرف درستی در رادیو و تلویزیون زده شود، اما برای جماعت بیسوادِ بیادبِ سفارششدهای فرش قرمز میاندازند و آنها را همیشه «آفیش» میکنند که کاری جز نزول کیفیت صدا و سیما نمیکنند.
مقصر آنهایی هستند که در دفعات قبلی و مجریها و برنامههای قبلی، حال «بیتربیتها» را نگرفتند و گذاشتند یک اتمسفر جدید در رسانه ایجاد شود که «بیادبی» و «کممایگی» را مایهی فخر و شجاعت و قدرت تلقی کنند. همانها که گذاشتند تا هرکسی «دسته چک» نشان داد، برنامهساز و تهیهکننده شود و بخشی از کنداکتور شبکهها را تقدیمش کردند.
آقایان مدیر رسانه به اصطلاح ملی! اگر جرات و جسارت دارید، خودتان را توبیخ کنید که خیلی وقت است از این کارها نکردهاید.
پینوشت: نگارنده طرفدار مسعود فراستی هم نیست. نقدش را گهگاهی خوانده و شنیده و برخی موارد هم پذیرفته، اما قطعا جز در موارد معدود و چند دقیقهای، وقتش را برای برنامهای نظیر همین برنامه کذایی که «حاشیهسازی» را دوست دارد و فکر میکند با این روش میتوان مخاطب گدایی کرد، «حرام» نکرده است.