اشرافیگری درد امروز!
ازنظر تاریخی و تجربی بیشترین مخالفتها با پیامبران الهی و انبیاء راستین خدا و حتی ائمه(علیهالسلام)مرفهان بی درد بودند تردیدی نیست، افرادی که بینیاز، رفاهزده، و روحیه اشرافی گری دارند خودخواه، و متکبر میشوند.
به گزارش پایگاه خبری ربیع، یکی از علل و ابزارهای طغیان و سرکشی برخی انسانها احساس بی نیازی مادی است کسانی که از رفاه بالا برخوردار می شوند و بدون زحمت و از راههای مختلفی مثل رانت و رشوه و غیرمتعارف به مال و منال می رسند و در نعمتهای مختلف غرق می شوند و به زندگی اشرافی روی می آورند و تکبر و خودخواهی و خودبرتربینی پیدا می کنند.
چنانچه خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: «کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنا[علق/۶-۷]. انسان راه طغیان را در پیش گرفت، وقتیکه بینیاز شد.» بعضی از آفات رفاهزدگی و اشرافی گری ازاینقرار است: پیروی از هوای نفس، خودخواهی، غرور و تکبر، خودبرتربینی، و در آیه ای دیگر در سوره غافر/۵۶ می فرماید: «بیتردید آنان که درآیات خدا بیآنکه دلیلی برای آنان آمده باشد، مجادله و ستیزه میکنند و در سینههایشان جز کبر و بزرگنمایی نیست به آن [بزرگی و عزت و سلطنتی که در آرزویش هستند] نمیرسند؛ پس به خدا پناه ببر؛ زیرا او شنوا و بیناست.» و در نهایت می فرماید اینگونه افراد استکبار می ورزند: «مستکبران گفتند: ما قطعاَ به آنچه شما ایمان آورده اید کافریم.» لذا استکبار میوه اشرافیگری است.
ازنظر تاریخی و تجربی هم بیشترین مخالفتها با پیامبران الهی و انبیاء راستین خدا و حتی ائمه(علیهالسلام)مرفهان بی درد بودند تردیدی نیست، افرادی که بینیاز، رفاهزده، و روحیه اشرافی گری دارند خودخواه، و متکبر میشوند.
هنگامیکه رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) ظهور کرد اولین کسانی که به مخالفت با ایشان بر خواستند، اشراف و اعیان مکه بودند که موقعیت خود را درخطر میدیدند. ابوجهل، ابوسفیان، ولید بن مغیره از رهبران آنان بودند که همه آنها از متمولین مکه بودند و از اشراف و روسای این شهر بهحساب میآمدند. منافقین صدر اسلام هم بیشتر از ثروتمندان و متمولین شهر مدینه بودند.
تاریخ اسلام گویای این است که ثروتهای بادآورده و روحیه اشرافی گری در میان مسلمانان و صحابه دستاول رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) اثر خود را گذاشت. این طبقه مرفه و ثروت زده، مانند طلحه و زبیر اولین کسانی بودند که پس از آغاز حکومت توحیدی و عدلگستر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به مخالفت با ایشان پرداختند و زمینهساز جنگ جمل گردیدند.
تردیدی نیست که توزیع نامتعادل سرمایهها و اجازه انباشت ثروت به دست عدهای خاص، برای هر کشوری پیامدهای سوئی دارد که اگر این انباشت مال در سطحی بالا باشد، صاحبان آن به عناصر اثرگذار در جامعه تبدیلشده و حتی میتوانند با توانایی و قدرتی که دارند اقشار کمدرآمد جامعه را زیر نفوذ و سلطه خود درآورند و حتی میتوانند بر روی فکر آنان تأثیرگذار باشند. این اثرگذاری که با افزایش میزان آن ارتقا خواهد یافت، برای کشوری مثل ایران که اهداف انسانی و اسلامی دارد تحملناپذیر خواهد بود. بهعبارت دیگر این روح اشرافی گری و رفاهزدگی و انباشت ثروت در میان گروهی خاص مخالف باروح اسلام و عدالتخواهی آن خواهد بود.
اشراف، مالاندوزان، مسرفان و ثروتمندان، در جامعههای اشرافی در دستگاههای قانونگذاری، قضایی، واداری نفوذ میکنند و مراکز حساس کشور را مستولی میشوند و به بالای هرم اجتماعی صعود میکنند. خلاصه کلام آنان با سلطه خود میتوانند بر سرنوشت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و… تأثیرگذار باشند و باقدرت و ثروت و نفراتی که درجاهای مختلف دارند میتوانند در همهجا و همهکس نفوذ داشته باشند و همهچیز را به نفع خود تمام کنند.
علی علیه السلام پس از به قدرت رسیدن مبارزه سختی را با این پدیده شوم آغاز کردند. حضرت دریکی از خطبههای خود چنین میفرمایند:«اگر حضور بیعتکنندگان و تمام بودن حجت برمن به خاطر وجود یاور نبود، و اگر نبود عهدی که خداوند عالم از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی هیچ ستمگر و گرسنگی هیچ مظلومی سکوت ننمایند، دهنه شتر حکومت را بر کوهانش میانداختم، رهایش میساختم.
و در روایت دیگر میفرمایند:«تهیدستی گرسنه نماند جز با منع ثروتمند و خداوند والامقام گرسنگی فقیران را از ثروتمندان بازخواست خواهد کرد.»
لذا بهمحض اینکه حضرت به حکومت رسیدند اولین کاری که کردند مبارزه با این پدیده شوم، یعنی اشرافی گری و انباشت ثروتها بود و از طرف دیگر سعی در رسیدگی به فقرا و ضعفای جامعه بود.
حضرت علاوه براینکه با اشرافی گری و تجملپرستی مبارزه میکردند با فقر و فاقه نیز مبارزه میکردند حضرت به ابنعباس برای مبارزه با فقر چنین میفرماید:« بنگر از غلات مسلمانان و غنائم متعلق به ایشان چه اندازه نزد تو گردآمده، آن را میان مردم منطقه خود قسمت کن تا بینیازشان کنی و باقیمانده آن را نیز نزد ما بفرست تا میان مردم قسمت کنیم.»
اساس سیاست حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مبارزه با اشرافی گری و توجه ویژه به انسانهای کم برخوردار و ضعیف جامعه بوده است. از روایاتی که در این زمینه بیان شد بهخوبی به دست میآید که اگر مسئولین کشور اسلامی میخواهند راه علوی را در پیش بگیرند راهی ندارند جز اینکه نگاهی همانند حضرت داشته باشند. سیره حضرت را در پیشگرفته با تمام وجود از اشرافی گری پرهیز کنند و تمام توجه و فکر و ذکر خود را معطوف به طبقه زیرین جامعه داشته باشند تا هم مردم و پابرهنگان جامعه از آنها راضی و خشنود باشند و هم از آفات اشرافیگری که طغیان و خودبرتربینی است به دور باشند و هم خداوند عالم از آنها خشنود باشند که اگر چنین شود خوشبخت دو دارین خواهند بود.
اشرافیگری آفت انقلاب است و مسئولان همواره در خطر مبتلا شدن به این ارتجاع قرار دارند. راهحل فائق آمدن بر آن هم یک چیز است: بازگشت به روحیهی مسئولان دههی ۶۰. مسئولانی که بدون توجه به زخارف دنیا، همهی هم و غم خود را معطوف به کار انقلاب و گره گشودن از مشکلات مردم میکردند. برای همین هم بود، که رهبر انقلاب(در یکی از دیدارهای مسئولان) به این نکته اشاره کرده و فرمودند: «خیلی از شماها از اوایل انقلاب در میدان فعالیتهای انقلابی بودهاید، یعنی دههی ۶۰ را به خوبی درک کردهاید. [آیا] یادتان هست احساسات خودتان در آن دهه را؟ یادتان هست رفتار خودتان در آن دهه را؟ یادتان هست بیاعتنایی به مال را که در آن دهه داشتید؟ اهتمام به خدمت را که در آن دهه داشتید؟ یادمان میرود؛ این اشکال کار است.»(۲۰/۱/۱۳۹۷)
مظفر حاجیان