گنجفه نوعی کارت است که پیش از ورود پاسور به ایران در قمار از آن استفاده میشده؛ این نامی است که نوشین تبریزی بر نمایشی قرار داده که قصه هشت نفر را در فاصله سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ روایت میکند. علاقه همزمان تبریزی به قصهگویی و تاریخ، او را در این نمایش به روایت داستان نابودی یک خانواده قجری برانگیخته است؛ اثری که رویدادهای آن در آخرین روزهای دوره اول پهلوی و در آستانه جنگ جهانی دوم رخ میدهد؛ زمانی که متفقین به ایران حمله کردهاند. الهام شعبانی در نقش گلزار، پریسا محمدی در نقش ماه دولت، فریبا خادمی در نقش ملک بانو، یعقوب صباحی در نقش شازده بزرگ، محمدرضا مالکی در نقش حسام الدین، افشین سلیمانپور در نقش جهانگیر، پژمان عبدی در نقش مسعودی و مجید آهنگران در نقش نصرت الدوله، بازیگران این نمایش هستند. «گنجفه» پیش از این در سی و سومین جشنواره تئاتر فجر در بخش تازهها حضور داشته است. اجرای عمومی این نمایش تا ۱۸ اسفند ادامه خواهد داشت و هر شب ساعت ۲۰ با مدت زمان ۸۰ دقیقه در سالن سایه محموعه تئاتر شهر روی صحنه میرود.
گنجفه به چه معناست و چه شد که این نام را برای تازهترین نمایش خود انتخاب کردید؟
گنجفه نام یک نوع کارت است. قبل از اینکه در اواسط دوره قاجاری پاسور به شکل امروزیاش وارد ایران شود، قماربازان با کارتهای گنجفه بازی میکردند. یکی از کاراکترهای اصلی ما، جهانگیر، با بازی افشین سلیمانپور روی همه چیز قمار میکند. ما در این اثر، اتفاقات سیاسی و اجتماعی میان سالهای ۱۳۱۵ تا شهریور ۱۳۲۰ را روایت میکنیم. این دوره به واسطه تاثیرات جنگ جهانی دوم، ایدئولوژیها و تفکراتی که از غرب آمده بود و سیطره دولتیها و خانزادهها بر مردم، زمینه مناسبی برای روایت این اثر به وجود آورد. در واقع رضا شاه هم روی دوستی با آلمانها قمار میکند و «گنجفه» به اعمال و رفتار جهانگیر و بالاتر از آن به کارهای شاه مملکت اشاره دارد.
نخست این برهه از تاریخ را انتخاب کردید و بعد درام شکل گرفت؟
من قصه اصلی را نوشتم و بعد تصمیم گرفتم آن را در چه بخشی از تاریخ قرار دهم. اتفاقات اجتماعی، سیاسی و حتی خانوادگی بر کاراکترهای من تاثیر بسیار زیادی دارند. گمان کردم اگر کاراکترهای نمایشنامه من در این برهه خاص از زمان باشند، داستانشان چفت و بست بهتری پیدا خواهد کرد و رفتارشان دلایل منطقی تری خواهد یافت.
اصولا علاقهتان به روایت داستان در دل تاریخ از کجا ریشه میگیرد؟
چند روز پیش دوستی در شبکه چهار سیما میگفت ملتی که آرشیو ندارد نمیتواند به اشتباهات خود پی ببرد. آرشیو تاریخی ما در تئاتر محدود و محقر است و سعی نمیکنیم آن را گسترش دهیم. به طور مشخص در مورد «گنجفه» گمان میکنم وقتی داستانم را در یک فضای تاریخی روایت میکنم، باعث میشود تماشاگری که به دیدن نمایشام میآید هنگام خروج از سالن از خودش بپرسد این ۵۳ نفری که در نمایش به آنها اشاره شد که بودهاند و چه اتفاقی برایشان افتاده است؟ واقعا روسها در ایران انجمن مخفی تشکیل داده بودند؟ واقعا شعبهای از حزب نازی در ایران تشکیل شده بود؟ اگر تماشاگر هرکدام از این سوالها را از خودش بپرسد، برای من کفایت خواهد کرد چون به واسطه همین پرسش احتمالا جستوجویی در اینترنت میکند یا کتابی میخواند. صرف ایجاد این پرسش در ذهن مخاطب مرا راضی میکند. در این صورت فکر میکنم نوشین تبریزی کار خود را کرده است. تاریخ هم علاقه شخصی من و هم زمینه مطالعاتیام است. شاید اگر روزی در زمینه دیگری به اندازه تاریخ مطالعه داشته باشم در آن زمینه هم بنویسم.
و در این میان بیشتر به تاریخ معاصر علاقهمندید؟
بله. متنهایی که تاکنون نوشتهام بررسی برهههایی از ۱۵۰ سال اخیر و در واقع همان تاریخ معاصر بوده است. امیدوارم همانقدر که خودم از روایت تاریخ لذت میبرم مخاطب من نیز لذت ببرد. تمام دنیا وقایع و شخصیتهای تاریخی خود را دستمایه خلق نمایش، داستان و فیلم میکنند. تاکید میکنم که به هیچ عنوان با اجرای آثار آوانگارد پست مدرن و مدرن مخالف نیستم و به تماشای آنها هم مینشینم اما معتقدم بخشی از فعالیت هنرمندان باید معطوف به بازنمایی تاریخ معاصر ایران شود.
من با روش نویسندگان و کارگردانانی که تاریخ را فدای قصه و تحریفش میکنند، مخالفم. فکر میکنم آنچه در اثر خود به مخاطب نشان میدهید باید سندیت تاریخی داشته باشد و لاغیر. دلیل من برای این حکم این است که ممکن است مخاطبی فقط کار شما را ببیند، به هیچ منبع دیگری رجوع نکند و روایت شما به عنوان روایتی از تاریخ یک دوره در ذهناش حک شود. شما در مقام نویسنده یا کارگردان مسئول روایتتان هستید. به طور مشخص در مورد «گنجفه» از جایی در میانههای نمایش صدای رادیو پخش میشود و به سال ۱۳۱۸ اشاره دارد که در تهران ایستگاه رادیو احداث شد یا روزنامههایی که در دست شخصیتهای نمایش میبینید کاملا با وسواس و دقت انتخاب شدهاند. سندیت تاریخی شانه به شانه روایت داستان برایم اهمیت دارد. در نمایش قبلیام با نام «خانه پدری» نیز همین رویکرد را داشتم. تمام آنچه در مویهها گفته میشد از اسناد تاریخی ملک الشعرا بهار و مقالات صوراسرافیل استخراج شده بود. اصولا هیچ چیز را تحریف نمیکنم. باید به این نکته نیز اشاره کنم که من هیچگاه قضاوت نمیکنم. مواردی را مطرح میکنم و اجازه میدهم مخاطب از زاویه دید خودش به آن موضوع بنگرد. حالا اوست که تصمیم میگیرد.
روایت تاریخی شما را ملزم به استفاده از شیوه رئالیسم در اجرا کرد یا این شیوه به سلیقه شخصیتان نزدیکتر است؟
این نکته مهم است که شما بهعنوان کارگردان بر چه نوعی از شیوه اجرا اشراف دارید. نوشین تبریزی الان بهترین ارائهاش را در شیوه رئالیسم و حتی ناتورالیسم دارد. این رئالیسم در بازیها، طراحی صحنه و طراحی نور به وضوح دیده میشود. شاید کارگردان دیگری بتواند تاریخ را به شیوهای دیگر روایت کند اما من این راه را ترجیح میدهم.
«گنجفه» در سی و سومین جشنواره تئاتر فجر در بخش تازهها حضور داشت و در ششم بهمن ۹۳ در سالن چهارسو روی صحنه رفت. چیزی بیش از یک سال و یک ماه طول کشید تا بتوانید نوبت اجرای عمومی بگیرید. دلیل این فاصله چه بود؟
روند گرفتن سالن برای اجرا گاهی اوقات همین قدر طولانی است. من قصد داشتم که در مجموعه تئاتر شهر نوبت اجرا بگیرم. در دست تعمیر بودن سالنهای این مجموعه مثل سایه و قشقایی در طولانیتر شدن این روند تاثیر داشت. ممکن بود اجرای ما حتی به سال ۹۵ موکول شود. در هر صورت این قاعده بازی است، تعداد سالنها کم است و یک گروه تئاتری باید بداند که راه سخت و نفسگیری برای روی صحنه بردن یک نمایش پیش رو دارد. من به شخصه از این مسیر و طی کردن آن ناامید نمیشوم. طولانی شدن فاصله اجرا در جشنواره فجر تا اجرای عمومی مشکلی است که نه تنها برای گروه ما بلکه برای همه گروههای نمایشی وجود دارد و این مساله چیزی است که بالاخره باید آن را پذیرفت و نمیتوانیم کار خاصی درباره آن انجام دهیم. ما هم مثل سایر گروهها در نوبت اجرا بودیم و این مقطع زمانی به اجرای عمومی ما اختصاص پیدا کرد.
چه شد که در اجرای عمومی «گنجفه» شاهد تغییرات نسبتا گستردهای نسبت به اجرای جشنواره آن هستیم؟
چون اعلام زمان اجراهای عمومی بسیار طولانی شد، من مجبور شدم تغییراتی در بازیگرانم ایجاد کنم. همانطور که دیدید یکی از تغییرات چشمگیر مربوط به عدم حضور لیندا کیانی و پژمان جمشیدی در اجرای عمومی «گنجفه» است. من نمیتوانم به عنوان کارگردان به بازیگرم بگویم که چون ممکن است در فلان زمان اجرا داشته باشیم، هیچ کار دیگری را قبول نکن. در مورد پژمان جمشیدی همین اتفاق افتاد. من نمیتوانستم از او بخواهم که قرارداد فیلم نبندد چون شاید من امسال بتوانم نمایشم را روی صحنه ببرم. ضمن اینکه همان زمان جشنواره پژمان جمشیدی به من گفت که قرار است در پروژهای برای پیمان قاسمخانی بازی کند. متاسفانه آن فیلم که قرار بود اردیبهشتماه امسال کلید بخورد بنا به دلایلی به تعویق افتاد و نهایتا فیلمبرداری آن با اجرای عمومی ما همزمان شد. به همین خاطر از محمدرضا مالکی به عنوان بازیگر جایگزین پژمان جمشیدی استفاده کردم. مالکی در اجرای جشنواره در دو نقش دیگر بازی میکرد که در اجرای عمومی به جای دو نقشی که او ایفا میکرد، مجید آهنگران و پژمان عبدی حضور دارند. لیندا کیانی هم به دلیل مسافرتی که در پیش داشت و نمیتوانست زمان آن را تغییر دهد در نمایش حضور ندارد و به جای او پریسا محمدی جایگزین شده است. بقیه بازیگران همان کسانی هستند که در اجرای جشنواره بازی کردند. نکته دیگر اینکه در اجرای جشنواره موسیقی ما به شکل پلیبک پخش میشد اما اکنون موسیقی زنده داریم. فرزاد برهمن به عنوان خواننده و ابوذر همتی به عنوان نوازنده تار و سه تار، ما را همراهی میکنند. صحنهپردازی نمایش نیز تا حدودی تغییر کرده است. چون الان در سالن سایه اجرا میرویم که عمق کمتری نسبت به تالار چهارسو دارد. بنابراین نمایش در عرض گستردهتر شده است. ضمن اینکه صحنه ششم نیز به نمایش اضافه شده است و انتهای صحنه چهارم را کمی تعدیل کردهایم. با توجه به اینکه نویسنده متن نیز خود من بودم در مقام کارگردان به آسانی میتوانستم در متن دست ببرم و قسمتهایی از آن را تغییر دهم.
پیش از این «طعم آلوی جنگلی» را در شهریور ۹۲ در همین سالن روی صحنه بردهاید. نظرتان در مورد تغییراتی که بعد از تعمیرات در سالن سایه ایجاد شده است، چیست؟
چون اجرای ما با اجرای نمایش «کوپن» به کارگردانی سید جواد روشن که پیش از ما و ساعت ۳۰: ۱۷ در همین سالن روی صحنه میرود، همزمان است و ایشان به چینش صندلیها به صورت یکسویه نیاز داشت، من نیز در فضایی یکسویه اجرا میروم و با یکدیگر تعامل داریم. هرچند که یکسویه چیده شدن صندلیها منجر به پایینتر آمدن ظرفیت سالن میشود. قطعا پریسا مقتدی دوست داشت بهترین اتفاق برای این سالن بیفتد. عبدالخالق مصدق، نماینده تامالاختیار مجموعه تئاتر شهر در پروژه بازسازی این بنای تئاتری به گردن من حق استادی دارند اما مثل خیلی از دوستان نقدهایی به شیوه بازسازی این سالن دارم. ترجیح میدهم این نقدها را در جلسهای با حضور عبدالخالق مصدق بیان کنم که ایشان نیز فرصت پاسخگویی داشته باشند. صندلیهای فعلی سالن سایه به هیچ عنوان مناسب نیستند و صندلیهای اصلی این سالن هنوز آماده نشدهاند. گمان میکنم بهتر بود صندلیهای قبلی را نگه میداشتند و تا رسیدن صندلیهای بعدی، فعلا از آنها به صورت یکسویه استفاده میشد.
حرکت در مسیر روایت تاریخ معاصر را ادامه خواهید داد؟
هنوز مطمئن نیستم. دوستی از من تقاضا کرده است که نمایشنامهای در فضای معاصر برایش بنویسم و اگر درگیر آن پروژه شوم فعلا متنی برای روی صحنه بردن توسط خودم نخواهم نوشت. اگر آن اتفاق رخ ندهد در فکر اقتباسی تاریخی از یک داستان فرنگی هستم.
نویسنده، کارگردان و بازیگر
نوشین تبریزی دارای مدرک کارشناسی نمایش از دانشگاه آزاد اسلامی است. او در سه حوزه نویسندگی، کارگردانی و بازیگری تئاتر فعالیت میکند. از جمله میتوان به «تالاب هشیلان» اشاره کرد که او آن را در مقام نویسنده، کارگردان و بازیگر در اسفند ۸۸ در تالار مولوی روی صحنه برد. او «خانه پدری» را در شهریور و مهر ۹۱ در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر و «طعم آلوی جنگلی» را در شهریور ۹۲ در سالن سایه همان مجموعه اجرا کرد. تبریزی نویسنده نمایش «موش توی پیت حلبی» نیز بود که در آبان سال جاری به کارگردانی سید علی هاشمی در سالن سایه روی صحنه رفت. در «الیور تویست» هم که مرداد و شهریور ۹۳ به نویسندگی و کارگردانی اصغر خلیلی در سالن حافظ اجرا شد، او نقش خانم مان را ایفا میکرد.