آخرین شفای اندوه
همه ما از جایگاه شعر و شاعری در فرهنگ ایرانی اطلاع داریم حتی در عبارتی مشهور شعر، شناسنامه ملی و تاریخی و فرهنگی ما دانسته شده است. شعر کلامی است بافته شده از تار و پود دل و جان و از دیرباز در میان ایرانیان مرسوم بوده است. نام شاعران بزرگ و حتی شاعرانی که فقط در تذکرهها از آنان یادی باقی مانده همه نشان از ارزش و اهمیت این هنر نزد پیشینیان دارد.
عاطفه بازفتی
به گزارش پایگاه خبری ربیع، همه ما از جایگاه شعر و شاعری در فرهنگ ایرانی اطلاع داریم حتی در عبارتی مشهور شعر، شناسنامه ملی و تاریخی و فرهنگی ما دانسته شده است. شعر کلامی است بافته شده از تار و پود دل و جان و از دیرباز در میان ایرانیان مرسوم بوده است. نام شاعران بزرگ و حتی شاعرانی که فقط در تذکرهها از آنان یادی باقی مانده همه نشان از ارزش و اهمیت این هنر نزد پیشینیان دارد.
زرتشت، پیامبر ایران باستان، راز و نیازهای آسمانی خود به نام «گاتاها» را با کلامی موزون و منظوم و آهنگین بیان کرده است و لفظ «گاتا» یعنی «سرودهها» که خود به تنهایی بیانگر اهمیت سخن موزون نزد ایرانیان است.
گوش کودکان از همان ابتدای تولد با سخن منظوم آشنا میشود داستانها، متلها، قصهها و لالاییها همه موزون هستند به عبارت دیگر کودکان ایرانی اولینهایی که کشف میکنند نوعی وزن و هارمونی به همراه دارد.
بخش عمدهای از کتابهای فارسی در مدرسه به شعرها پرداخته حتی دانشآموزان ملزم به حفظ کردن بعضی شعرهای کتاب فارسی هستند. بعضی مطالب سخت درسی نیز همراه با شعر به دانشآموزان آموزش داده میشود تا با تکرار بیشتر در ذهن آنها باقی بماند. خواه ناخواه از دوران کودکی شعر همراه ما میشود. خیلی وقتها شاید اصلا متوجه هماهنگی گامهای آن با خودمان نباشیم و حرکتی ناخودآگاه تلقی شود.
تجربه تاریخی ایرانیان نشان میدهد ذهن ما شعر را بهتر از هر چیز دیگر به خاطر میسپارد و هر اندیشهای که به زبان شعر در میان ما ترویج یافته از بقای بیشتری نسبت به اندیشههای مدون دیگر برخوردار بوده است. در میان اطرافیانتان شاید کسانی را بشناسید که سواد دانشگاهی یا آکادمیک ندارند اما شعرهایی را حفظ هستند و بنا به ضرورت و یا در میان سخن از آنها استفاده میکنند.
میتوان گفت مردم ذاتا جذب زیباییهای هنری میشوند و شعر هم که زیرمجموعهای از ادبیات است در نهاد مردم ما وجود دارد و همین ویژگی موزون و آهنگین بودن آن با طبع بشر هماهنگی بیشتری دارد و از اینرو حتی در محاورات و گفتوگوهای روزمره هم در مقاطع مختلف از آن استفاده میشود.
چرا باید شعــر بخوانیم؟
در قرن سیمانی حاضر که عصر شتاب و عدد و آدمهای آهنی است چه ضرورتی دارد که شعر بخوانیم؟ چرا باید هنوز هم در کتابفروشیها دیوان شاعران در قطع و طرحها و با جلدهای نفیس فروخته شود؟ چه رازی در شعر نهفته است که ناخودآگاه آدمی را جذب میکند و از هر کسی مثلا بپرسیم از شعر چه شاعری خوشت میآید؟ حداقل دو یا سه تن از شاعران را میتواند نام ببرد!
واقعیت آن است که آدمی از شعر لذت میبرد. ما بسیاری از کارها را انجام میدهیم چون لذتبخش هستند. سعدی معتقد است کسی که از شعر لذت نمیبرد، کجطبع و بیسلیقه است:«اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب/ گر ذوق نیست تو را کژ طبع جانوری»
در پاسخ به کسانی که معتقدند فرصت شعر خواندن ندارند باید گفت برخلاف رمان و کتابهای دیگر شعر خواندن زمان زیادی نمیخواهد. اگر رمان یا کتابهای دیگر نمیخوانید حتما شعر بخوانید. در مواقع انتظار، در مترو، هنگام انتظار در مطب پزشک و… وقتهای مرده را با شعرهای دلنشین زندهتر کنید.
به مرور زمان با شعر خوب خواندن و گوش کردن متوجه فواید بسیار آن خواهید شد که در ادامه به بعضی از آنها اشاره میشود:
یک
شاعران پدیدهها را با نگاهی متفاوت میبینند و برخلاف انسانهای عادی به ظرافتهای اطراف خود دقت میکنند و سادهترین مفاهیم را به چالش میکشند. با شعر میتوان جور دیگر دید، بهتر شنید و با عینکی رنگینتر به همه چیز نگاه کرد.
دو
شعر زبان و کلام را لطیف میکند و مستقیما بر دایره واژگان اثر میگذارد. در فرهنگ عامه خصوصا، سخنرانها و خطیبهایی دوستداشتنیتر هستند که از شعرها در میان سخنان خود استفاده میکنند و قطعا شنونده، سخن آنان را بهتر درک میکند.
سه
در زندگی همه ما پرسشهای بزرگی مطرح است که ممکن است هیچگاه به جواب قانع کنندهای در مورد آنها نرسیم اما شعر میتواند راهکارهایی فلسفی برای بنیادهای فکری و اندیشه بشر ارائه دهد. برای نمونه میتوانیم به خیام اشاره کنیم. او به جای اینکه حرفهای خود را با اصطلاحات سنگین و سخت و پیچیده و اندیشههای غریب مطرح کند که فقط عدهای خاص آنها را بخوانند از زبان شعر استفاده میکند تا بنیادیترین پرسشهای آدمی را پاسخ دهد یا حداقل ذهن او را به چالش بکشاند که قدری عمیقتر در مورد خود، خدا، خلقت و… فکر کند.
چهار
شعر این قدرت را دارد که شما را عاشق کند. بخش مهمی از ادبیات ایران را ادبیات غنایی و عاشقانه شکل میدهد. شعرهای عاشقانه تا عمق جان نفوذ میکنند و باعث میشوند که حسی از محبت زیاد را در دلتان احساس و کشف کنید. مگر میشود کسی را دوست داشته باشید و برایش شعری نخوانید یا نفرستید؟! چه بسا بسیاری از شاعران با جرقهای در دل شاعر شده باشند به همین دلیل سخن آنها بر دل ما هم مینشیند.
گاهی ممکن است آنقدر بگردید تا حرف دلتان را از زبان شاعری پیدا کنید تا در قالب یک پیام برای دیگری بفرستید و این جاست که گاهی به حال خوب شاعران حسرت میخوریم چرا که گاهی درون ما حرفهایی ناگفته باقی میماند:« چه حرفها که درونم نگفته میماند/ خوشا به حال شماها که شاعری بلدید!»
پنج
شعر سخن شما را نیرومند میکند، قدرت بیان را بالا میبرد و کوهی از واژه در اختیارتان قرار میدهد و به نوعی ذهنتان تمرین میکند تا برای حرفهایی که میخواهید بر زبان بیاورید شاهد مثال و چاشنیای از شعر داشته باشید.
شش
از آنجا که شعر با تخیل آمیخته شده با خواندن ذهن شما به تکاپو میافتد تا به دنبال کشف واژهها و ارتباط آنها باهم باشد و تصاویر شعری را درک کند. دنیای تخیلی که در ذهن هر کدام از ما وجود دارد بیشک رهاتر و دوستداشتنیتر است و بسیاری از متخصصان میگویند شعر میتواند به ذهن شما نوعی رهایی و گسیختگی بدهد و راههای جدیدی برای کشف جهان پیش روی شما قرار دهد.
هفت
شعر خواندن باعث نوعی احساس آرامش میشود. خیلی وقتها خواندن یا گوش دادن به یک غزل شورانگیز و زیبا میتواند باعث آرامش خاطر ما شود و تنشهای روزانه را کاهش دهد. شعر خواندن در دراز مدت به باورهای شما نفوذ میکند و نوعی تعالی به روحتان خواهد بخشید.
زندگی هیچ ملتی جدا از ادبیات و شعر نیست. ادبیات همیشه نزد اشخاص و ملل به عنوان غذای روح و چاشنی زندگی مطرح بوده است و مردم با آن زیسته و انس داشتهاند. شعر جایگاه ویژهای در فرهنگ و هنر سرزمین ما دارد و نباید فراموش کرد که:«و شعر/آخرین/شفای/ اندوه/ آدمی» است.
یک نکته دیگر که باید یادآور شد این است که اگر شعر هم میخوانید حتما شعر خوب بخوانید زیرا شعر بد به همان اندازه مخرب و مضر است که یک شعر خوب میتواند همه روز شما را رنگین و دلچسب کند. «ماریو بارگاس یوسا» معتقد است:« اگر شعر خوبی یا رمان خوبی بخوانی چیزی از آن در وجود تو میماند؛ در وجدان تو، در شخصیت تو و از راههای مختلف به تو کمک میکند.»
عاطفه بازفتی